Write For Us

چون است حال بستان اى باد نوبهارى / #سعدى #سروش #مختاباد

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
177 نمایش
Published
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری
ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری
یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری
وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری
ور قید می‌گشایی وحشی نمی‌گریزد
دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری
زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری
عمری دگر بباید بعد از فراق (وفات) ما را
کاین عمر صرف کردیم (طی نمودیم) اندر امیدواری
ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله می‌نگاری
هر درد را که بینی درمان و چاره‌ای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری
دسته بندی
اندیشه و حکمت
برچسب
مدرسه مولانا جلال الدین, دکتر سروش, عبدالکریم سروش
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند