شعر مادر ایرج میرزا
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
منبع خوانش: دیوان ایرج میرزا
کتاب تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاگان او
به اهتمام دکتر محمد جعفر محجوب
چاپ چهارم به سال 2536 پادشاهی
در شرکت چاپ افست گلشن
بخش قطعه ها
قطعه شماره 10 مادر
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
منبع خوانش: دیوان ایرج میرزا
کتاب تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاگان او
به اهتمام دکتر محمد جعفر محجوب
چاپ چهارم به سال 2536 پادشاهی
در شرکت چاپ افست گلشن
بخش قطعه ها
قطعه شماره 10 مادر
- دسته بندی
- تفریح و سرگرمی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند