دکارت گفت، می اندیشم پس هستم. اگر من نباشم، چگونه می اندیشم پس «من» اول است و از سوی دیگر اگر اندیشه نباشد، چگونه می توانم بگویم «من» هستم. وقتی می گویم «من» از روی آگاهی می گویم و آگاهی همان اندیشه است. پس در یک نگاه «من» مقدم بر اندیشه است و در نگاهی دیگر «اندیشه» است که می گوید «من» هستم؛ خود این یک معضل و مسئله فلسفی است که نیاز به تفکر دقیق دارد و در کتاب «من و جزمن» به تفصیل درباره آن پرداخته شده است.
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند