Write For Us

به همسرم مشکوک شدم و فهمیدم وقتی من خواب هستم او بیدار می شود و ...!/ راز 5 ساله لو رفت

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
166 نمایش
Published
پنهان‌کاری زهره پس از پنج سال زندگی مشترک در نهایت فاش شد و زندگی اش با مهران را برای همیشه نابود کرد.

مهران که پس از پنج سال متوجه سیگاری بودن همسرش شد، تصمیم گرفت با حضور در دادگاه خانواده به زندگی مشترکش پایان دهد. او که به همراه همسرش برای ارائه دادخواست جدایی راهی دادگاه خانواده شده بود، درباره ماجرای زندگی اش به قاضی گفت: پنج سال است که با زهره ازدواج کرده‌ام. من و زهره همکلاسی بودیم و در یک دانشگاه درس می‌خواندیم. آنجا بود که با هم آشنا شدیم. بعد از مدتی که به هم علاقه‌مند شدیم تصمیم به ازدواج گرفتیم. در دوران آشنایی یکی دوبار دیده بودم که زهره سیگار می‌کشد، به او تذکر دادم، او هم گفت به سیگار اعتیاد ندارد و فقط در جمع دوستانش یکی دو بار سیگار کشیده است. زهره قول داد که دیگر حتی برای یک‌بار هم که شده سیگار نکشد. من هم حرف‌هایش را باور کردم.
وی ادامه داد: بعد از آن دیگر ندیدم که زهره سیگار بکشد. در این مدتی که با هم زندگی می‌کنیم، حتی یک بار هم شک نکردم که سمت سیگار برود. چون به قولش اعتماد کرده بودم، حتی پیگیر ماجرا هم نشدم. مطمئن بودم که زهره فقط آن یکی دو بار در جمع دوستانش سیگار کشیده و دیگر سمت آن نمی‌رود. حالا پنج سال از زندگی ما می‌گذرد. چند وقت پیش اتفاقی متوجه پاکت سیگار درون کیف همسرم شدم. وقتی از او سوال کردم بشدت ترسید و جواب سر بالا به من داد. بعد از آن به او مشکوک شدم و وقتی بیشتر پیگیری کردم متوجه شدم که زهره پنهانی سیگار می‌کشد. او اعتیاد به سیگار دارد و هر روز بدون این‌که من متوجه شوم سیگار می‌کشد. حتی شب‌ها وقتی من می‌خوابیدم او بیدار می‌شد و سیگار می‌کشید. از این پنهان‌کاری و دروغ زهره بشدت عصبانی شدم. او مرا فریب داد و در تمام این سال‌ها بدون این‌که به من بگوید، کاری را انجام داد که من از آن بشدت متنفر هستم. برای همین دیگر به زهره اعتماد ندارم و می‌خواهم برای همیشه از او جدا شوم.

در ادامه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، من می‌دانم که اشتباه کرده‌ام، ولی باور کنید از ترس شوهرم این موضوع را از او پنهان کرده‌ام. می‌خواستم یک روز به او این موضوع را بگویم ولی با خودم تصمیم گرفتم که دیگر سیگار نکشم و اجازه ندهم که مهران متوجه این پنهان‌کاری من شود. اما از شانس بد من او متوجه شد. بعد از آن هرچه سعی کردم به او توضیح دهم فایده‌ای نداشت. مهران به‌دلیل چند سیگاری که من در روز می‌کشم، تصمیم به طلاق گرفت و حاضر نشد صحبت‌های مرا گوش کند. من شوهرم را دوست داشتم و نمی‌خواستم به او دروغ بگویم، اما یک اشتباه باعث شد که زندگی‌ام نابود شود. از آنجا که مهران دیگر به من اعتماد ندارد، من هم نمی‌خواهم با او زندگی کنم.

در پایان این جلسه قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار مرد جوان را بر جدایی دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد
دسته بندی
تلویزیون
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند