هر کسی ممکن است جایی در زندگی (شاید دلیل بیرونی هم نداشته باشد) دچار رنج مستهلک کنندۀ افسردگی بشود. انگار روی بندهایی نامرئی راه میرویم که هر لحظه ممکن است پاره شود و ما سقوط کنیم. آدمهایی در زندگی دچار افسردگی میشوند که اصلاً فکرش را نمیکنیم؛ آدمهایی با موهای زیبا، آدمهایی که تازه ترفیع گرفتهاند، آدمهایی که تازه بچهدار شدهاند یا آدمهایی که روی کاغذ زندگیشان عالی است.
افسردگی معماست. خیلیها میگویند ریشههای ژنتیکی دارد، شیمی مغز بالانس نیست، ریشه در خاطرات گذشته و کودکی دارد که ناگهان بهطور اتفاقی گسلها و آتشفشانهای ناخودآگاه را فعال میکند ولی واقعیت این است که گاهی مسیر زندگی با چنین بحرانی روبرو میشود که خیلی هم فراگیر است. طبق آماری که WHO داده است 5/1 ساکنان سیارۀ زمین در طی زندگیشان به طور جدی دچار افسردگی میشوند که ممکن است چند ماه یا چند سال طول بکشد.
البته، افسردگی به گونهای است که شاید دیگران علائمش را به صورت جدی نبینند؛ یعنی شاید کسی ماسکی از خنده، از لبخند، از عادی بودن روی صورتش بگذارد که مثل دست شکسته یا عارضۀ پوستی مشخص نیست که درون او مهبانگی رخ داده است و همۀ قطعهها و تکههای روحش در بینهایت تاریخ متلاشی شده است. در این کتاب لیستی از آدمهای مشهوری هست که دچار افسردگی هستند و آدمها شوکه میشوند از اینکه آنها هیچ بروز عینی از افسردگی نشان نمیدهند ولی آنقدر در رنجند.
(با اشاره به جلسات گذشته) ذهنها منحصر به فردند. برای همین تجربه های ذهنی از رنج، مثل افسردگی، هم منحصر به فرد است. مت هیگ میگوید افسردگی مثل ورزشی رقابتی یا مثل مسابقۀ دومیدانی نیست که ما بگوییم چه کسی افسردهتر است. هرکسی به روش خودش و با رنج منحصر به خودش افسردگی را ادراک میکند.
در این کتاب توصیفاتی از افسردگی داریم که فقر کلمات را در توصیف آن جبران و به توصیف ما از خودمان کمک میکند. تجربۀ مت هیک خیلی تکاندهنده است؛ یعنی توصیفش از افسردگیاش که خیلی به ما کمک میکند. یکی از نکتههایی که او دربارۀ افسردگیاش میگوید این است که آدم باید بپذیرد که افسردگی فراز و نشیب دارد. ما لحظههایی را سپری میکنیم که واقعا از درون ویرانیم و البته لحظههایی که واقعا خوبیم و در این لحظات خوب انگار قظرهای جوهر در آب زلال روان میافتد و همه چیز را خراب میکند. این نوسان آدمها را سردرگم میکند. تردیدها مثل جمع زیادی از پرستوهاست که رقص جمعی هولناکی را در آسمان روان ما انجام میدهند؛ یعنی این دلشوره خیلی آرام آرام شروع میشود و به جایی میرسد که خیلی مستأصل کننده است.
نکتۀ جالبی که مت هیک میگوید این است که وقتی ما افسردهایم، مغزمان درد میکند، مرکز احساسمان درد میکند و دیگر نمیتوانیم در یک ناحیه محدودش کنیم یا بین خودمان و درد فاصلهگذاری کنیم و این است که تحمل افسردگی را خیلی سخت میکند. نکتۀ تلخ افسردگی این است که چون مغز دچار این درد و رنج میشود، هرچه بیشتر فکر کنید، این درد شدیدتر میشود. ما نمیتوانیم تفکرات را متوقف کنیم. بنابراین، افسردگی برای من (مجتبی شکوری) اینگونه بود که شکلی از کرختی را احساس نمیکردم اتفاقا کاملا برعکس بودم و احساس هوشیاری زیادی میکردم؛ یعنی خیلی خیلی فکر کردن، که مرا بیشتر به اعماق تاریکی فرو میبرد.
من دربارۀ چند fact میگویم که در این کتاب هست و منبع آن سازمان بهداشت جهانی (WHO) و بر اساس پیمایشی است که در غرب (اروپا و آمریکای شمالی) انجام شده است:
کتاب ها یا فیلم های معرفی شده در این قسمت
معرفی کتاب: دلایلی برای زنده ماندن نویسنده: مت هیک، ترجمه گیتا گرکانی، نشر علمی فرهنگی
معرفی کتاب: انسانها، نویسنده: مت هیک، ترجمه: گیتا گرکانی، نشر هیرمند،
معرفی کتاب:چطور زمان را متوقف کنیم
معرفی کتاب:یادداشتهایی برای یک سیارۀ ناآرام.
درباره این سری از برنامه های کانال کتاب باز
سری "ویژه دکتر شکوری" گزیده هایی از فصل های گذشته برنامه کتاب باز (فصل چهارم، پنجم و ششم) است که تنها شامل بخش انتهایی این برنامه یعنی صحبت های دکتر شکوری و سروش صحت میشود.
این سری از برنامه در بازه های زمانی بین پانزده تا بیست دقیقه تدوین شده است و به صورت روزانه تقدیم حضورتان خواهد شد.
.با امید به این که از محتوای این سری از برنامه های دکتر شکوری و صحبت های سروش صحت عزیز استفاده کافی را ببرید
.برای همراه بودن با ما کانال یوتیوب کتاب باز را سابسکرایب کنید
.همچنین برای به اشتراک گذاشتن کانال کتاب باز میتوانید از لینک زیر استفاده کنید
http://ytbrlink.me/KetabBaz
برای دسترسی به دیگر قسمت های این سری از برنامه های دکتر شکوری روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.youtube.com/playlist?list=PLTLtkSp1HANtOwinlrWMENTnlmvDEeszy
#KetabBaz
#کتاب_باز
#دکتر_شکوری
#سروش_صحت
افسردگی معماست. خیلیها میگویند ریشههای ژنتیکی دارد، شیمی مغز بالانس نیست، ریشه در خاطرات گذشته و کودکی دارد که ناگهان بهطور اتفاقی گسلها و آتشفشانهای ناخودآگاه را فعال میکند ولی واقعیت این است که گاهی مسیر زندگی با چنین بحرانی روبرو میشود که خیلی هم فراگیر است. طبق آماری که WHO داده است 5/1 ساکنان سیارۀ زمین در طی زندگیشان به طور جدی دچار افسردگی میشوند که ممکن است چند ماه یا چند سال طول بکشد.
البته، افسردگی به گونهای است که شاید دیگران علائمش را به صورت جدی نبینند؛ یعنی شاید کسی ماسکی از خنده، از لبخند، از عادی بودن روی صورتش بگذارد که مثل دست شکسته یا عارضۀ پوستی مشخص نیست که درون او مهبانگی رخ داده است و همۀ قطعهها و تکههای روحش در بینهایت تاریخ متلاشی شده است. در این کتاب لیستی از آدمهای مشهوری هست که دچار افسردگی هستند و آدمها شوکه میشوند از اینکه آنها هیچ بروز عینی از افسردگی نشان نمیدهند ولی آنقدر در رنجند.
(با اشاره به جلسات گذشته) ذهنها منحصر به فردند. برای همین تجربه های ذهنی از رنج، مثل افسردگی، هم منحصر به فرد است. مت هیگ میگوید افسردگی مثل ورزشی رقابتی یا مثل مسابقۀ دومیدانی نیست که ما بگوییم چه کسی افسردهتر است. هرکسی به روش خودش و با رنج منحصر به خودش افسردگی را ادراک میکند.
در این کتاب توصیفاتی از افسردگی داریم که فقر کلمات را در توصیف آن جبران و به توصیف ما از خودمان کمک میکند. تجربۀ مت هیک خیلی تکاندهنده است؛ یعنی توصیفش از افسردگیاش که خیلی به ما کمک میکند. یکی از نکتههایی که او دربارۀ افسردگیاش میگوید این است که آدم باید بپذیرد که افسردگی فراز و نشیب دارد. ما لحظههایی را سپری میکنیم که واقعا از درون ویرانیم و البته لحظههایی که واقعا خوبیم و در این لحظات خوب انگار قظرهای جوهر در آب زلال روان میافتد و همه چیز را خراب میکند. این نوسان آدمها را سردرگم میکند. تردیدها مثل جمع زیادی از پرستوهاست که رقص جمعی هولناکی را در آسمان روان ما انجام میدهند؛ یعنی این دلشوره خیلی آرام آرام شروع میشود و به جایی میرسد که خیلی مستأصل کننده است.
نکتۀ جالبی که مت هیک میگوید این است که وقتی ما افسردهایم، مغزمان درد میکند، مرکز احساسمان درد میکند و دیگر نمیتوانیم در یک ناحیه محدودش کنیم یا بین خودمان و درد فاصلهگذاری کنیم و این است که تحمل افسردگی را خیلی سخت میکند. نکتۀ تلخ افسردگی این است که چون مغز دچار این درد و رنج میشود، هرچه بیشتر فکر کنید، این درد شدیدتر میشود. ما نمیتوانیم تفکرات را متوقف کنیم. بنابراین، افسردگی برای من (مجتبی شکوری) اینگونه بود که شکلی از کرختی را احساس نمیکردم اتفاقا کاملا برعکس بودم و احساس هوشیاری زیادی میکردم؛ یعنی خیلی خیلی فکر کردن، که مرا بیشتر به اعماق تاریکی فرو میبرد.
من دربارۀ چند fact میگویم که در این کتاب هست و منبع آن سازمان بهداشت جهانی (WHO) و بر اساس پیمایشی است که در غرب (اروپا و آمریکای شمالی) انجام شده است:
کتاب ها یا فیلم های معرفی شده در این قسمت
معرفی کتاب: دلایلی برای زنده ماندن نویسنده: مت هیک، ترجمه گیتا گرکانی، نشر علمی فرهنگی
معرفی کتاب: انسانها، نویسنده: مت هیک، ترجمه: گیتا گرکانی، نشر هیرمند،
معرفی کتاب:چطور زمان را متوقف کنیم
معرفی کتاب:یادداشتهایی برای یک سیارۀ ناآرام.
درباره این سری از برنامه های کانال کتاب باز
سری "ویژه دکتر شکوری" گزیده هایی از فصل های گذشته برنامه کتاب باز (فصل چهارم، پنجم و ششم) است که تنها شامل بخش انتهایی این برنامه یعنی صحبت های دکتر شکوری و سروش صحت میشود.
این سری از برنامه در بازه های زمانی بین پانزده تا بیست دقیقه تدوین شده است و به صورت روزانه تقدیم حضورتان خواهد شد.
.با امید به این که از محتوای این سری از برنامه های دکتر شکوری و صحبت های سروش صحت عزیز استفاده کافی را ببرید
.برای همراه بودن با ما کانال یوتیوب کتاب باز را سابسکرایب کنید
.همچنین برای به اشتراک گذاشتن کانال کتاب باز میتوانید از لینک زیر استفاده کنید
http://ytbrlink.me/KetabBaz
برای دسترسی به دیگر قسمت های این سری از برنامه های دکتر شکوری روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.youtube.com/playlist?list=PLTLtkSp1HANtOwinlrWMENTnlmvDEeszy
#KetabBaz
#کتاب_باز
#دکتر_شکوری
#سروش_صحت
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
- برچسب
- برنامه کتاب باز, سروش صحت, کتاب باز برنامه
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند