چه شد که ماه مراد از کرانهای نرسيد
شبی رسيد و حريف شبانهای نرسيد
از آن که نام خوشش، نقش لوح گردون بود
به دست خاک نشينان، نشانهای نرسيد
چگونه ريخت شفق، خون روشنايی را
...که پای صبح به هيچ آستانهای نرسيد
چنان ز پنجه بيداد، شور نغمه گريخت
که بانگ چنگ به داد ترانهای نرسيد
غبار غصه بر آيينهها فرود آمد
ولی نسیم نشاط از کرانهای نرسيد
به اشک پنجره دمسردی خزان خنديد
لهيب آه گل از گرمخانهای نرسيد
مگر بهار جوان را سلامت از کف رفت
که پير گشت و به وصل جوانهای نرسيد
زمين سخاوت خورشيد را به سخره گرفت
که آب صافی نورش به دانهای نرسيد
چنان پرنده مهر از خدنگ کينه گريخت
که هرچه رفت به هيچ آشيانهای نرسيد
مرا به پاس وفا پايمال دشمن کرد
به دست دوست، به از اين بهانهای نرسيد
زنده یاد استاد نادر نادرپور
شبی رسيد و حريف شبانهای نرسيد
از آن که نام خوشش، نقش لوح گردون بود
به دست خاک نشينان، نشانهای نرسيد
چگونه ريخت شفق، خون روشنايی را
...که پای صبح به هيچ آستانهای نرسيد
چنان ز پنجه بيداد، شور نغمه گريخت
که بانگ چنگ به داد ترانهای نرسيد
غبار غصه بر آيينهها فرود آمد
ولی نسیم نشاط از کرانهای نرسيد
به اشک پنجره دمسردی خزان خنديد
لهيب آه گل از گرمخانهای نرسيد
مگر بهار جوان را سلامت از کف رفت
که پير گشت و به وصل جوانهای نرسيد
زمين سخاوت خورشيد را به سخره گرفت
که آب صافی نورش به دانهای نرسيد
چنان پرنده مهر از خدنگ کينه گريخت
که هرچه رفت به هيچ آشيانهای نرسيد
مرا به پاس وفا پايمال دشمن کرد
به دست دوست، به از اين بهانهای نرسيد
زنده یاد استاد نادر نادرپور
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند