ای بی تو من خراب
شب بی تو خسته است
ای بی تو من سراب
ديگر شتاب توان را شكسته است...
در من ، منی بپاست
اما نرفته دلشده ای در عميق خواب
جدايی چه خيمه ای
در شهر بسته است
اما ... نرفته دلشده ای در عميق خواب...
ای ديده ات شراب
نگاه کن
ای بی تو دل خراب
در كنه من غم تو در اين پر ستوه شب
پرواز می كند...
در اين شكسته شب چه سياهی گرفته دل
ای بی تو من خراب ...
دستان باد
ديوارهای جدايی كشيده اند
در روی خاك
اين ظلم نيست؟
ای بی تو من خراب
ای بی تو من خراب
شب بی تو خسته است
من بی تو خسته ام
و جدايان
در هم شكسته اند...
ای بی تو
ای سراب...
نصرت رحمانی
شب بی تو خسته است
ای بی تو من سراب
ديگر شتاب توان را شكسته است...
در من ، منی بپاست
اما نرفته دلشده ای در عميق خواب
جدايی چه خيمه ای
در شهر بسته است
اما ... نرفته دلشده ای در عميق خواب...
ای ديده ات شراب
نگاه کن
ای بی تو دل خراب
در كنه من غم تو در اين پر ستوه شب
پرواز می كند...
در اين شكسته شب چه سياهی گرفته دل
ای بی تو من خراب ...
دستان باد
ديوارهای جدايی كشيده اند
در روی خاك
اين ظلم نيست؟
ای بی تو من خراب
ای بی تو من خراب
شب بی تو خسته است
من بی تو خسته ام
و جدايان
در هم شكسته اند...
ای بی تو
ای سراب...
نصرت رحمانی
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند