قصه های مجید - انشاء نویس ، با صدای مهدی پاکدل | Majid's stories - Writer
قصههای مجید بخش دوم:
1.انشاء نویس 2.توپ 3.سفرنامه اصفهان 4.تسبیح 5.اسکناس صدتومانی 6.طفل معصوم 7.عیدی 8.زبان بستهها 9.ناف بچه 10.ماهی 11.تشویق 12.خوابنما 13.یابو 14.طلبکار
توضیح اثر:
«قصههای مجید» قصههای انسانهای این سرزمین است. قصههایی که کلمات آیینهوارِ و صمیمی هوشنگ مرادی کرمانی اسباب مانایی آنها را مهیا کرده است. قصههای مجید حالا دیگر به سرمایهای اجتماعی بدل شده و سالهاست که دلربایی خاص خود را دارد. و اینبار، نه در قاب تصویر، که با صدا و خوانش هنرمندانهی مهدی پاکدل میخواهد نقش دیگری بر خاطرات ما حک نماید.
شش قدم دیگر مانده است تا نیم قرن بگذرد از آن روزهای زمستانی که جوان کرمانی به مدیران رادیویی پیشنهاد داده بود برای تعطیلات نوروز، داستانهایی آماده کند تا هر روز توی استودیو خوانده شود و مردم بشنوند. از آن روزهایی که مدیران موافق نبودند تا آن نویسنده، «یکی بود و یکی نبود»ش را گره بزند به ماجرای بچه بامزه و تنهایی که با مادربزرگش زندگی میکرد و اتفاقاتی برایش رقم میخورد. آنها معتقد بودند که «فضاي زندگي يك بچه يتيم، گريه مردم را درمیآورد و براي عيد مناسب نيست.» آقای نویسنده گفته بود: «طوری مینويسم كه خندهدار باشد.» آقای نویسنده آنقدر سماجت به خرج داد و اصرار کرد تا بالاخره قبول کردند. و این طوری شد که «قصههای مجید» خلق شد و برایمان هزارخاطره ساخت.
در آستانه 50 سالگی تولد مجید، قصههایش را با صدای گرم و شیرین مهدی پاکدل می شنویم که مهدی خود خاطره ای از آن دارد:
«از بچه هایی بودم در اصفهان که دلم میخواست مجیدِ این قصه ها باشم. سنم کم بود و لاغر و کوچولو بودم. کارگردان نپذیرفت. حسرتِ «مجید»شدن در دلم ماند. دنیا چرخید و چرخید و امروز من با همان حس نوجوانی قصه ها را می خوانم. دنیا را می بینی!»
قصههای مجید بخش دوم:
1.انشاء نویس 2.توپ 3.سفرنامه اصفهان 4.تسبیح 5.اسکناس صدتومانی 6.طفل معصوم 7.عیدی 8.زبان بستهها 9.ناف بچه 10.ماهی 11.تشویق 12.خوابنما 13.یابو 14.طلبکار
توضیح اثر:
«قصههای مجید» قصههای انسانهای این سرزمین است. قصههایی که کلمات آیینهوارِ و صمیمی هوشنگ مرادی کرمانی اسباب مانایی آنها را مهیا کرده است. قصههای مجید حالا دیگر به سرمایهای اجتماعی بدل شده و سالهاست که دلربایی خاص خود را دارد. و اینبار، نه در قاب تصویر، که با صدا و خوانش هنرمندانهی مهدی پاکدل میخواهد نقش دیگری بر خاطرات ما حک نماید.
شش قدم دیگر مانده است تا نیم قرن بگذرد از آن روزهای زمستانی که جوان کرمانی به مدیران رادیویی پیشنهاد داده بود برای تعطیلات نوروز، داستانهایی آماده کند تا هر روز توی استودیو خوانده شود و مردم بشنوند. از آن روزهایی که مدیران موافق نبودند تا آن نویسنده، «یکی بود و یکی نبود»ش را گره بزند به ماجرای بچه بامزه و تنهایی که با مادربزرگش زندگی میکرد و اتفاقاتی برایش رقم میخورد. آنها معتقد بودند که «فضاي زندگي يك بچه يتيم، گريه مردم را درمیآورد و براي عيد مناسب نيست.» آقای نویسنده گفته بود: «طوری مینويسم كه خندهدار باشد.» آقای نویسنده آنقدر سماجت به خرج داد و اصرار کرد تا بالاخره قبول کردند. و این طوری شد که «قصههای مجید» خلق شد و برایمان هزارخاطره ساخت.
در آستانه 50 سالگی تولد مجید، قصههایش را با صدای گرم و شیرین مهدی پاکدل می شنویم که مهدی خود خاطره ای از آن دارد:
«از بچه هایی بودم در اصفهان که دلم میخواست مجیدِ این قصه ها باشم. سنم کم بود و لاغر و کوچولو بودم. کارگردان نپذیرفت. حسرتِ «مجید»شدن در دلم ماند. دنیا چرخید و چرخید و امروز من با همان حس نوجوانی قصه ها را می خوانم. دنیا را می بینی!»
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند