به یاد محمد نوری که آرام گرفت
در شب ِ سرد ِ زمستانی
کورهی ِ خورشيد هم ، چون کورهی ِ گرم ِ چراغ ِ من نمیسوزد .
و به مانند ِ چراغ ِ من
نه میافروزد چراغی هيچ ؛
نه فرو بسته به يخ ، ماهی که از بالا میافروزد .
من چراغم را در آمد رفتن ِ همسايهام افروختم در يک شب ِ تاريک
و شب ِ سرد ِ زمستان بود ،
باد میپيچيد با کاج ،
در ميان ِ کومهها خاموش
گم شد او از من جدا زين جادهی ِ باريک .
و هنوزم قصّه بر يادست
وين سخن آويزهی ِ لب :
که میافروزد ؟ که میسوزد ؟
چه کسی اين قصّه را در دل میاندوزد ؟
در شب ِ سرد ِ زمستانی ،
کورهی ِ خورشيد هم ، چون کورهی ِ گرم ِ چراغ ِ من نمیسوزد .
شعر: نیما یوشیج
با صدای: احمدرضا احمدی
آواز: محمد نوری
در شب ِ سرد ِ زمستانی
کورهی ِ خورشيد هم ، چون کورهی ِ گرم ِ چراغ ِ من نمیسوزد .
و به مانند ِ چراغ ِ من
نه میافروزد چراغی هيچ ؛
نه فرو بسته به يخ ، ماهی که از بالا میافروزد .
من چراغم را در آمد رفتن ِ همسايهام افروختم در يک شب ِ تاريک
و شب ِ سرد ِ زمستان بود ،
باد میپيچيد با کاج ،
در ميان ِ کومهها خاموش
گم شد او از من جدا زين جادهی ِ باريک .
و هنوزم قصّه بر يادست
وين سخن آويزهی ِ لب :
که میافروزد ؟ که میسوزد ؟
چه کسی اين قصّه را در دل میاندوزد ؟
در شب ِ سرد ِ زمستانی ،
کورهی ِ خورشيد هم ، چون کورهی ِ گرم ِ چراغ ِ من نمیسوزد .
شعر: نیما یوشیج
با صدای: احمدرضا احمدی
آواز: محمد نوری
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند