شاید شما هم وقتی از سقط جنین یا به قول موافقانش «پایان داوطلبانه بارداری» چیزی به گوشتان میخورد، مساله را درباره «انسان بودن/نبودن یا حق حیات داشتن/نداشتن جنین» در نظر میگیرید که مورد اختلاف قرار گرفته. اما این مطلبی است که از 1973 به بعد دیگر در آمریکا موضوعیتی ندارد! اینجا بحث از حق سقط فرزند سالم و بیخطر برای مادر تا ۹ ماهگی است و به تجاوز محدود نمیشود.
وقتی نورما مککوروی کارمند مشروبفروشی در تگزاس حامله شد، فردی به او سقط جنین را پیشنهاد کرد. اما پزشک به خاطر منع قانونی سقط جنین در آن زمان، از پذیرش درخواست او خودداری کرد اما روی کاغذی نام دو نفر را برای او نوشت.
جین رویی فکر کرد آن دو نفر پزشک هستند، اما بعد از تماس با آنها متوجه شد که هردوی آنها حقوقدان و فمنیست هستند. آنها با شکایت از قاضی ایالت تگزاس در دادگاه عالی توانستند ۷ به ۲ به نفع خانم رویی حکم بگیرند و حقوق گستردهای برای حق سقط زنان در آمریکا بدست آورند.
بر طبق این حکم، همه ایالات ملزم بودند که در دو بخش نخست بارداری (یعنی تا ۲۴ هفته) حق سقط را به رسمت بشناسند و در سه ماه آخر میتوانستند آن را به خطر مرگ مادر محدود کنند.
اکنون که با حکم جدید دادگاه عالی آمریکا، حق سقط به ایالات الزام نمیشود و هر ایالت با رای مجلس نمایندگان میتواند قوانین خود را تصویب کند (سقط را محدود به موارد خاص نموده یا آن را گسترش دهد)، بحث اخلاقی در این باره جدی شده و ماهم ادله موافقان و مخالفان را مرور خواهیم کرد.
نکته مهم این است که وقتی از موافقان سقط صحبت میکنیم باید فضای آمریکا را در نظر بگیریم که موافقان (دموکراتها)، این حق را تا پیش از لحظه تولد در ۹ ماهگی درخواست میکنند و رای قبلی دادگاه هم برایشان حداقلی بود.
در همین راستا، تامسون استاد فلسفه دانشگاه امآیتی اعتقاد دارد که حق سقط را میتوان با فرض زنده بودن و حق حیات داشتن جنین اثبات کرد.
او با طرح مثالی (که به ویولونیست معروف شده) گفت: فرض کنید که وقتی از خواب بیدار میشوید میبینید که شما را در بیمارستانی به یک ویولونیست برای ادامه حیات آن شخص متصل کردهاند و به شما میگویند اگر ۹ ماه در این بیمارستان بمانید، حال این شخص خوب میشود و اگر بروی میمیرد!
تامسون میگوید: همان طور که در این مثال، شما اخلاقاً مجاز به ترک موقعیت خود هستید و کسی شما را برای رفتن سرزنش نمیکند، در سقط جنین هم مادر این اختیار را دارد که داوطلبانه به بارداری خاتمه دهد.
برخی در اینجا اشکال کردهاند که در این مثال ذهنی، آن فرد ارادهای برای اتصال به ویولونیست نداشته و بنابراین ارتباطی با بارداری ندارد. در اینجا خانم تامسون نتیجه میگیرد که شما حق سقط درباره تجاوز را پذیرفتهاید و تلاش میکند صحت مثال خود در تمامی موارد بارداری را پله پله استنتاج کند.
در نهایت خانم تامسون اظهار میکند که رابطه مادر با جنین مانند ارتباط میان هر دو فردی در جهان است که ممکن است یک نفر برای زنده بودن به پول یا داشتهای از فرد دوم نیاز داشته باشد.
در این حالت کمک شخص دوم صرفا لطف است و هیچگاه نمیتوان شخصی را به خاطر کمک نکردن محاکمه کرد. به همین سیاق از نظر او مادر به فرزند لطف میکند و حق حیات جنین، مسئولیتی کیفری را متوجه مادر نمینماید.
مخالفان خانم تامسون (که عمدتا حق سقط در تجاوز را میپذیرند)، دو اشکال اساسی دارند.
اولا معتقدند که با مثال تامسون یک پدر هم حق دارد فرزند خود را بعد از تولد بکشد (چون هزینه پدر برای فرزند، لطف است) و یا اگر فرزندی در حادثهای معلول شد جانش را بگیرند.
همینطور آنها مفهوم «موافقت ضمنی» را مطرح مینمایند و معتقدند نوعی پذیرش ضمنی در هر رابطه جنسی برای احتمال پیدایش فرزند وجود دارد که مسئولیت پدر و مادر به فرزند برخاسته از آن است.
منابع:
1. Roe v. Wade, 410 U.S. 113 (1973)
2. Thomson, Judith Jarvis. “A Defense of Abortion.” Philosophy & Public Affairs 1, no. 1 (1971): 47–66. http://www.jstor.org/stable/2265091.
3. Keith J. Pavlischek, "Abortion Logic and Paternal Responsibility: One More Look at Judith Thomson's 'A Defense of Abortion,"' Public Affairs Quarterly 7 [1993]: 341-61,
4. Bonnie Steinbock, Life before Birth: The Moral and Legal Status of Embryos and Fetuses (Oxford: Oxford University Press, 1992), p. 78.
وقتی نورما مککوروی کارمند مشروبفروشی در تگزاس حامله شد، فردی به او سقط جنین را پیشنهاد کرد. اما پزشک به خاطر منع قانونی سقط جنین در آن زمان، از پذیرش درخواست او خودداری کرد اما روی کاغذی نام دو نفر را برای او نوشت.
جین رویی فکر کرد آن دو نفر پزشک هستند، اما بعد از تماس با آنها متوجه شد که هردوی آنها حقوقدان و فمنیست هستند. آنها با شکایت از قاضی ایالت تگزاس در دادگاه عالی توانستند ۷ به ۲ به نفع خانم رویی حکم بگیرند و حقوق گستردهای برای حق سقط زنان در آمریکا بدست آورند.
بر طبق این حکم، همه ایالات ملزم بودند که در دو بخش نخست بارداری (یعنی تا ۲۴ هفته) حق سقط را به رسمت بشناسند و در سه ماه آخر میتوانستند آن را به خطر مرگ مادر محدود کنند.
اکنون که با حکم جدید دادگاه عالی آمریکا، حق سقط به ایالات الزام نمیشود و هر ایالت با رای مجلس نمایندگان میتواند قوانین خود را تصویب کند (سقط را محدود به موارد خاص نموده یا آن را گسترش دهد)، بحث اخلاقی در این باره جدی شده و ماهم ادله موافقان و مخالفان را مرور خواهیم کرد.
نکته مهم این است که وقتی از موافقان سقط صحبت میکنیم باید فضای آمریکا را در نظر بگیریم که موافقان (دموکراتها)، این حق را تا پیش از لحظه تولد در ۹ ماهگی درخواست میکنند و رای قبلی دادگاه هم برایشان حداقلی بود.
در همین راستا، تامسون استاد فلسفه دانشگاه امآیتی اعتقاد دارد که حق سقط را میتوان با فرض زنده بودن و حق حیات داشتن جنین اثبات کرد.
او با طرح مثالی (که به ویولونیست معروف شده) گفت: فرض کنید که وقتی از خواب بیدار میشوید میبینید که شما را در بیمارستانی به یک ویولونیست برای ادامه حیات آن شخص متصل کردهاند و به شما میگویند اگر ۹ ماه در این بیمارستان بمانید، حال این شخص خوب میشود و اگر بروی میمیرد!
تامسون میگوید: همان طور که در این مثال، شما اخلاقاً مجاز به ترک موقعیت خود هستید و کسی شما را برای رفتن سرزنش نمیکند، در سقط جنین هم مادر این اختیار را دارد که داوطلبانه به بارداری خاتمه دهد.
برخی در اینجا اشکال کردهاند که در این مثال ذهنی، آن فرد ارادهای برای اتصال به ویولونیست نداشته و بنابراین ارتباطی با بارداری ندارد. در اینجا خانم تامسون نتیجه میگیرد که شما حق سقط درباره تجاوز را پذیرفتهاید و تلاش میکند صحت مثال خود در تمامی موارد بارداری را پله پله استنتاج کند.
در نهایت خانم تامسون اظهار میکند که رابطه مادر با جنین مانند ارتباط میان هر دو فردی در جهان است که ممکن است یک نفر برای زنده بودن به پول یا داشتهای از فرد دوم نیاز داشته باشد.
در این حالت کمک شخص دوم صرفا لطف است و هیچگاه نمیتوان شخصی را به خاطر کمک نکردن محاکمه کرد. به همین سیاق از نظر او مادر به فرزند لطف میکند و حق حیات جنین، مسئولیتی کیفری را متوجه مادر نمینماید.
مخالفان خانم تامسون (که عمدتا حق سقط در تجاوز را میپذیرند)، دو اشکال اساسی دارند.
اولا معتقدند که با مثال تامسون یک پدر هم حق دارد فرزند خود را بعد از تولد بکشد (چون هزینه پدر برای فرزند، لطف است) و یا اگر فرزندی در حادثهای معلول شد جانش را بگیرند.
همینطور آنها مفهوم «موافقت ضمنی» را مطرح مینمایند و معتقدند نوعی پذیرش ضمنی در هر رابطه جنسی برای احتمال پیدایش فرزند وجود دارد که مسئولیت پدر و مادر به فرزند برخاسته از آن است.
منابع:
1. Roe v. Wade, 410 U.S. 113 (1973)
2. Thomson, Judith Jarvis. “A Defense of Abortion.” Philosophy & Public Affairs 1, no. 1 (1971): 47–66. http://www.jstor.org/stable/2265091.
3. Keith J. Pavlischek, "Abortion Logic and Paternal Responsibility: One More Look at Judith Thomson's 'A Defense of Abortion,"' Public Affairs Quarterly 7 [1993]: 341-61,
4. Bonnie Steinbock, Life before Birth: The Moral and Legal Status of Embryos and Fetuses (Oxford: Oxford University Press, 1992), p. 78.
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
- برچسب
- abortion, prolife, prochoice
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند