به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
https://bit.ly/32WNB6G
مارکی آلبون و سرهنگ فیلیپ برای شکار به جنگل «لی لا دام» میروند تا شکاری بزنند. آن دو گذارشان به صومعهای متروک و غمزده میافتد و با نهایت شگفتی زنی را مشاهده میکنند که روزگاری کنتسی متشخص و برازنده بوده است....
زمان لشکرکشی ارتش فرانسه به رهبری «ناپلئون بناپارت» به روسیه است. پس از سالها گذر از زمان جنگ، دو همرزم قدیمی با خانهای کهنه مواجه میشوند که در حال ویرانی است و زنی را آنجا میبینند که مانند سرخ پوستان است و در روز حمله ناپلئون، بنابه ماموریت همسر خویش، همراه وی جزو معدود افرادی بوده است که توانسته با عبور از رودخانه شوم، منطقه را ترک کند؛ اما پیش از آن با مهری دوجانبه، دل در گرو عشق افسری نهاد که در حین عبور، به اشتباه تصور کرد وی نیز در هیاهوی تخریب پل غرق شده است، اما سرنوشت این دو دلداده ـ کنتس و یکی از دو همرزم ـ را در وضعیتی بسیار نامناسب و بحرانی مقابل یکدیگر قرار میدهد...
*«انوره دو بالزاک» را پیشوای مکتب رئالیسم در ادبیات اروپا میدانند. او در ۲۰ می سال ۱۷۹۹ میلادی در خانوادهای متوسط در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشتسالگی به مدرسهای شبانهروزی فرستاده شد، اما در سال ۱۸۱۳ مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. او سال ۱۸۱۹ در رشته حقوق تحصیلات خود را به پایان رساند، اما با وجود خواست خانواده تصمیم گرفت وارد دنیای ادبیات شود. بالزاک در ابتدای راه تحتتاثیر «والتر اسکات» شروع به نوشتن رمانهای تاریخی کرد؛ آثاری که خود بعدها از آنها به عنوان «مزخرفهای ادبی» یاد کرد.
آثار این نویسنده برجسته، آیینهای از جامعه فرانسه روزگار اوست. او افراد هر طبقه اجتماعی، از اشراف فرهیخته تا دهقانان عامی را در «کمدی انسانی» خود جای میدهد و جنبههای گوناگون شخصیتی آنان را به معرض نمایش میگذارد. بهرهگیری او از روش ایجاد پیوند میان شخصیتها و تکرار حضور آنها در داستانهای مختلف موجب میشود تا در گسترش روانشناسی شخصیتهای منفرد موفق باشد.
بالزاک که بهدلیل صرف ساعتهای طولانی برای نویسندگی همیشه از اختلالهای سلامتی رنج میبرد، سرانجام در سال ۱۸۵۰ در سن ۵۱ سالگی، زمانی که تنها پنج ماه از ازدواجش با زن مورد علاقهاش میگذشت، بدرود حیات گفت.
مادر بالزاک تنها فردی بود که در زمان مرگ در کنارش بود. او همان روز با «ویکتور هوگو» دیداری داشت. گفته میشود تمام نویسندگان پاریسی در مراسم تدفین بالزاک شرکت کردند.
ژانر: رمان عاشقانه
راوی: بهروز رضوی
کاری از گروه ایران صدا و گروه کتاب خوان
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
https://bit.ly/32WNB6G
مارکی آلبون و سرهنگ فیلیپ برای شکار به جنگل «لی لا دام» میروند تا شکاری بزنند. آن دو گذارشان به صومعهای متروک و غمزده میافتد و با نهایت شگفتی زنی را مشاهده میکنند که روزگاری کنتسی متشخص و برازنده بوده است....
زمان لشکرکشی ارتش فرانسه به رهبری «ناپلئون بناپارت» به روسیه است. پس از سالها گذر از زمان جنگ، دو همرزم قدیمی با خانهای کهنه مواجه میشوند که در حال ویرانی است و زنی را آنجا میبینند که مانند سرخ پوستان است و در روز حمله ناپلئون، بنابه ماموریت همسر خویش، همراه وی جزو معدود افرادی بوده است که توانسته با عبور از رودخانه شوم، منطقه را ترک کند؛ اما پیش از آن با مهری دوجانبه، دل در گرو عشق افسری نهاد که در حین عبور، به اشتباه تصور کرد وی نیز در هیاهوی تخریب پل غرق شده است، اما سرنوشت این دو دلداده ـ کنتس و یکی از دو همرزم ـ را در وضعیتی بسیار نامناسب و بحرانی مقابل یکدیگر قرار میدهد...
*«انوره دو بالزاک» را پیشوای مکتب رئالیسم در ادبیات اروپا میدانند. او در ۲۰ می سال ۱۷۹۹ میلادی در خانوادهای متوسط در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشتسالگی به مدرسهای شبانهروزی فرستاده شد، اما در سال ۱۸۱۳ مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. او سال ۱۸۱۹ در رشته حقوق تحصیلات خود را به پایان رساند، اما با وجود خواست خانواده تصمیم گرفت وارد دنیای ادبیات شود. بالزاک در ابتدای راه تحتتاثیر «والتر اسکات» شروع به نوشتن رمانهای تاریخی کرد؛ آثاری که خود بعدها از آنها به عنوان «مزخرفهای ادبی» یاد کرد.
آثار این نویسنده برجسته، آیینهای از جامعه فرانسه روزگار اوست. او افراد هر طبقه اجتماعی، از اشراف فرهیخته تا دهقانان عامی را در «کمدی انسانی» خود جای میدهد و جنبههای گوناگون شخصیتی آنان را به معرض نمایش میگذارد. بهرهگیری او از روش ایجاد پیوند میان شخصیتها و تکرار حضور آنها در داستانهای مختلف موجب میشود تا در گسترش روانشناسی شخصیتهای منفرد موفق باشد.
بالزاک که بهدلیل صرف ساعتهای طولانی برای نویسندگی همیشه از اختلالهای سلامتی رنج میبرد، سرانجام در سال ۱۸۵۰ در سن ۵۱ سالگی، زمانی که تنها پنج ماه از ازدواجش با زن مورد علاقهاش میگذشت، بدرود حیات گفت.
مادر بالزاک تنها فردی بود که در زمان مرگ در کنارش بود. او همان روز با «ویکتور هوگو» دیداری داشت. گفته میشود تمام نویسندگان پاریسی در مراسم تدفین بالزاک شرکت کردند.
ژانر: رمان عاشقانه
راوی: بهروز رضوی
کاری از گروه ایران صدا و گروه کتاب خوان
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند