به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
https://bit.ly/32WNB6G
سالها قبل در سرزمینی دور، در نیمه شبی خلوت و در خانواده ای ثروتمند نوزادی به دنیا آمد. این کودک در همان گریه اول خود با ترسی عجیب چشم به جهان گشود که هیچکس غیر از مادرش این موضوع را نفهمید. اما بعدها مشخص شد که کودک کور به دنیا آمده است.
«پتروس» نابینا در حالی که به ساز نی و نواختن آن علاقه پیدا کرده بود به صدای پیانوی مادرش هم توجه نشان داد. در این میان داییاش «ماکسیم» نیز برای او از تاریخ و ادبیات و شعر سخن میگفت و او را آموزش میداد. پتروس رفته رفته به نه سالگی رسید و ضمن آن آموزشها زندگی پرتلاش و هدفمندی را آغاز کرد. دیگر کسی نابینایی او را حس نمیکرد، چون هنرهای او کمبودش را میپوشاند.
روزی در چمنزاری کنار رودخانه نزدیک خانهشان به نی زدن مشغول بود که دخترکی نزدیک شد و میخواست با او آشنا شود. آشناییشان نیمه کاره ماند، اما بار دوم که همدیگر را دیدند، حرکات ناخودآگاه پتروس دخترک را ترساند و میخواست فرار کند، ولی در نهایت آن دو با هم دوست شدند.
ماکسیم برای این که خواهرزاده نابینایش با دنیای جوانها بیشتر آشنا شود، به واسطه یکی از دوستان قدیمیاش گروهی از دانشجویان را به خانه دعوت کرد تا نابینای جوان با تجربههای آنان آشنا شود.
* «ولادیمیر گالاکتونیوویچ کورولنکو» (۲۷ ژوئیه ۱۸۵۳ – ۲۵ دسامبر ۱۹۲۱) در اوکراین دیده به جهان گشود. وی نویسنده، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر اهل روسیه بود. کورولنکو یکی از منتقدان قوی حاکمیت تزارها بر روسیه بود. برخی معتقدند که کورلنکو با گردآوری «مجموعه عظیمی از اسناد و مدارک رژیم تزاری حاکم بر امپراتوری روسیه»، بهطور کامل بیعدالتی بلشویکها را توجیه کرده است. او از ۶۸ سال زندگانی خود ۴۵ سال را به نویسندگی گذراند و چندین جلد داستان و رمان بسیار نغز به نگارش در آورد. او در داستان « نابینای نوازنده» منظره بسیار زیبای سرزمینهای جنوبی خاوری روسیه را که کودکی خود را در آنجا گذراند، توصیف کرده است.
کتاب:
The Blind Musician (۱۸۸۶)
در این کتاب صحبت از رنجهای کور مادرزادی است که رفته رفته با دنیای خارج آشنا میشود و بدان انس میگیرد. حس لامسه و شنوایی حساس و نازک سنج او تنها وسیله شناخت نزدیکان، مردم، جهان، طبیعت و حتی رنگهاست. آرزوی «دیدن» جانش را میسوزاند، ولی هنگامی رنجش میدهد که اشتیاق دیدار دلدار و معشوقه نازنینش کاسه صبرش را لبریز میکند. از شما دعوت میکنیم تا چشمها را ببندید و با رؤیاهای «نوازنده نابینا» همراه شوید.
کاری از گروه ایران صدا
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
https://bit.ly/32WNB6G
سالها قبل در سرزمینی دور، در نیمه شبی خلوت و در خانواده ای ثروتمند نوزادی به دنیا آمد. این کودک در همان گریه اول خود با ترسی عجیب چشم به جهان گشود که هیچکس غیر از مادرش این موضوع را نفهمید. اما بعدها مشخص شد که کودک کور به دنیا آمده است.
«پتروس» نابینا در حالی که به ساز نی و نواختن آن علاقه پیدا کرده بود به صدای پیانوی مادرش هم توجه نشان داد. در این میان داییاش «ماکسیم» نیز برای او از تاریخ و ادبیات و شعر سخن میگفت و او را آموزش میداد. پتروس رفته رفته به نه سالگی رسید و ضمن آن آموزشها زندگی پرتلاش و هدفمندی را آغاز کرد. دیگر کسی نابینایی او را حس نمیکرد، چون هنرهای او کمبودش را میپوشاند.
روزی در چمنزاری کنار رودخانه نزدیک خانهشان به نی زدن مشغول بود که دخترکی نزدیک شد و میخواست با او آشنا شود. آشناییشان نیمه کاره ماند، اما بار دوم که همدیگر را دیدند، حرکات ناخودآگاه پتروس دخترک را ترساند و میخواست فرار کند، ولی در نهایت آن دو با هم دوست شدند.
ماکسیم برای این که خواهرزاده نابینایش با دنیای جوانها بیشتر آشنا شود، به واسطه یکی از دوستان قدیمیاش گروهی از دانشجویان را به خانه دعوت کرد تا نابینای جوان با تجربههای آنان آشنا شود.
* «ولادیمیر گالاکتونیوویچ کورولنکو» (۲۷ ژوئیه ۱۸۵۳ – ۲۵ دسامبر ۱۹۲۱) در اوکراین دیده به جهان گشود. وی نویسنده، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر اهل روسیه بود. کورولنکو یکی از منتقدان قوی حاکمیت تزارها بر روسیه بود. برخی معتقدند که کورلنکو با گردآوری «مجموعه عظیمی از اسناد و مدارک رژیم تزاری حاکم بر امپراتوری روسیه»، بهطور کامل بیعدالتی بلشویکها را توجیه کرده است. او از ۶۸ سال زندگانی خود ۴۵ سال را به نویسندگی گذراند و چندین جلد داستان و رمان بسیار نغز به نگارش در آورد. او در داستان « نابینای نوازنده» منظره بسیار زیبای سرزمینهای جنوبی خاوری روسیه را که کودکی خود را در آنجا گذراند، توصیف کرده است.
کتاب:
The Blind Musician (۱۸۸۶)
در این کتاب صحبت از رنجهای کور مادرزادی است که رفته رفته با دنیای خارج آشنا میشود و بدان انس میگیرد. حس لامسه و شنوایی حساس و نازک سنج او تنها وسیله شناخت نزدیکان، مردم، جهان، طبیعت و حتی رنگهاست. آرزوی «دیدن» جانش را میسوزاند، ولی هنگامی رنجش میدهد که اشتیاق دیدار دلدار و معشوقه نازنینش کاسه صبرش را لبریز میکند. از شما دعوت میکنیم تا چشمها را ببندید و با رؤیاهای «نوازنده نابینا» همراه شوید.
کاری از گروه ایران صدا
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند