Write For Us

H. Ebtehaj - Ey Azadiهوشنگ ابتهاج - دفتر یادگار خون سرو - آزادی

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
250 نمایش
Published
شعر و صدای هوشنگ ابتهاج - دفتر یادگار خون سرو - آزادی

ای شادی
آزادی
ای شادی آزادی
روزی که تو بازایی
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد ؟
غم هامان سنگین است
دل هایمان خونین است
از سر تا پامان خون می بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم
وقتی که زبان از لب می ترسید
وقتی که قلم از کاغذ شک داشت
حتی حتی حافظه از وحشت در خواب سخن گفتن می آشفت
ما نام تو را در دل
چون نقشی بر یاقوت
می کندیم
وقتی که در آن کوچه تاریکی
شب از پی شب می رفت
و هول سکوتش را
بر پنجره فروبسته فرو می ریخت
ما بانگ تو را با فوران خون
چون سنگی در مرداب
بر بام و در افکندیم
وقتی که فریب دیو
در رخت سلیمانی
انگشتر را یکجا با انگشتان می برد
مارمز تو را چون اسم اعظم
در قول و غزل قافیه می بستیم
از می از گل از صبح
از اینه از پرواز
از سیمرغ از خورشید
می گفتیم
از روشنی از خوبی
از دانایی از عشق
از ایمان از امید
می گفتیم
آن مرغ که در ابر سفر می کرد
آن بذر که در خاک چمن می شد
آن نور که در اینه می رقصید
در خلوت دل با ما نجوا داشت
با هر نفسی مژده دیدار تو می آورد
در مدرسه در بازار
درمسجد در میدان
در زندان در زنجیر
ما نام تو را زمزمه می کردیم
آزادی آزادی آزادی
آن شبها آن شب ها آن شب ها
آن شبهای ظلمت وحشت زا
آن شبهای کابوس
آن شبهای بیداد
آن شبهای ایمانآن شبهای فریاد
آن شبهای طاقت و بیداری
در کوچه تو را جستیم
بر بام تو را خواندیم
آزادی آزادی آزادی
می گفتم
روزی که تو بازایی
من قلب جوانم را
چون پرچم پیروزی
برخواهم داشت
وین بیرق خونین را
بر بام بلندتو
خواهم افراشت
می گفتم
روزی که تو بازایی
این خون شکوفان را
چون دسته گل سرخی
در پای توخواهم ریخت
وین حلقه بازو را
در گردن مغرورت
خواهمآویخت
ای آزادی بنگر آزادی
این فرش که در پای تو گسترده ست
از خون است
این حلقه گل خون است
گل خون است
ای آزادی
از ره خون می ایی اما
می ایی و من در دل می لرزم
این چیست که در دست تو پنهان است ؟
این چیست که در پای تو پیچیده ست ؟
ای آزادی ایا با زنجیر
می ایی ؟


.
دسته بندی
موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند