یگانه - شعر و صدای هوشنگ ابتهاج
همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی
و گر دوباره بر ایی هزار چندانی
چه مایه جان و جوانی که رفت در طلبت
بیا که هر چه بخواهی هنوز ارزانی
هزار فکر حکیمانه چاره جست و نشد
تویی که درد جهان را یگانه درمانی
نمی روی ز دل ای آرزوی روز بهی
که چون ودیعه ی غم در نهاد انسانی
خراب خفت تلبیس دیو نتوان بود
بیا بیا که همان خاتم سلیمانی
روندگان طریق تو راه گم نکنند
که نور چشم امید و چراغ ایمانی
چه پرده ها که گشودیم و آنچنان که تویی
هنوز در پس پندار سایه پنهانی
.
همان یگانه ی حسنی اگر چه پنهانی
و گر دوباره بر ایی هزار چندانی
چه مایه جان و جوانی که رفت در طلبت
بیا که هر چه بخواهی هنوز ارزانی
هزار فکر حکیمانه چاره جست و نشد
تویی که درد جهان را یگانه درمانی
نمی روی ز دل ای آرزوی روز بهی
که چون ودیعه ی غم در نهاد انسانی
خراب خفت تلبیس دیو نتوان بود
بیا بیا که همان خاتم سلیمانی
روندگان طریق تو راه گم نکنند
که نور چشم امید و چراغ ایمانی
چه پرده ها که گشودیم و آنچنان که تویی
هنوز در پس پندار سایه پنهانی
.
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند