Write For Us

Hafez, Shamloo حافظ دکلمه شاملو: یاری اندر کس نمی‌بینیم

Sponsored Post Vitamin D2 Canada Persia
205 نمایش
Published
غزل: حافظ
دکلمه: شادروان احمد شاملو
یاری اندر کـس نـمی‌بینیم یاران را چـه شد
دوسـتی کی آخر آمد دوستداران را چـه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاسـت
خون چـکید از شاخ گل بادبهاران را چـه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاسـت
عـندلیبان را چـه پیش آمد هزاران را چـه شد

لـعـلی از کان مروت برنیامد سال‌هاسـت
تابـش خورشید و سعی باد و باران را چـه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
کـس ندارد ذوق مستی میگساران را چـه شد

کـس نـمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حـق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

شـهر یاران بود و خاک مـهربانان این دیار
مـهربانی کی سر آمد شـهریاران را چـه شد

گوی توفیق و کرامـت در میان افـکـنده‌اند
کـس بـه میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

حافـظ اسرار الـهی کـس نمی‌داند خـموش
از کـه می‌پرسی که دور روزگاران را چـه شد
دسته بندی
موسیقی نواحی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند