همایون شجریان - دوای دل - سروده مولوی
دلي كز تو سوزد چه باشد دوايش
چو تشنه ي تو باشد كه باشد سقايش
چو بيمار گردد به بازار گردد
دكان تو جويد لب قند خايش
بدرد و به زاري بهاندوه و خواري
عجب چند داري برون سرايش
چو يكدم نبيند جمال و جلالت
بگيرد ملالي ز جان و ز جايش
تويي باغ و گلشن تويي روزروشن
مكن دل چو آهن مران از لقايش
جهان از بهارش چو فردوس گردد
چمن بي زباني بگويد ثنايش
جهان سايه ي توست روش از تو دارد
ز نور تو باشد بقا و فنايش
دیوان شمس
.
دلي كز تو سوزد چه باشد دوايش
چو تشنه ي تو باشد كه باشد سقايش
چو بيمار گردد به بازار گردد
دكان تو جويد لب قند خايش
بدرد و به زاري بهاندوه و خواري
عجب چند داري برون سرايش
چو يكدم نبيند جمال و جلالت
بگيرد ملالي ز جان و ز جايش
تويي باغ و گلشن تويي روزروشن
مكن دل چو آهن مران از لقايش
جهان از بهارش چو فردوس گردد
چمن بي زباني بگويد ثنايش
جهان سايه ي توست روش از تو دارد
ز نور تو باشد بقا و فنايش
دیوان شمس
.
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند