شد از تو رسوا دل من اسیر غمها دل من
ببین که آن چشم سیه چه میکند با دل من
چو غنچه ی خزان رسیده دلم ز غم بجان رسیده
خروش من ز بی نوایی به گوش آسمان رسیده
شد از تو رسوا دل من اسیر غمها دل من
ببین که آن چشم سیه چه میکند با دل من
(گوشه دشتی): با دردم آشنا تویی با جانم همنوا تویی
در موج عشق و آرزو من کشتی ناخدا تویی
دست من ودامان تو جان من و پیمان تو
دل در شرار آرزو از تابش چشمان تو
چه میشود با نگهی مراد عاشق بدهی
(گوشه شکسته): که دیده ی دل از آیینه ی تو دارم نسیم عشق و زندگی از عطر گیسوی تو دارم
ببین که آن چشم سیه چه میکند با دل من
چو غنچه ی خزان رسیده دلم ز غم بجان رسیده
خروش من ز بی نوایی به گوش آسمان رسیده
شد از تو رسوا دل من اسیر غمها دل من
ببین که آن چشم سیه چه میکند با دل من
(گوشه دشتی): با دردم آشنا تویی با جانم همنوا تویی
در موج عشق و آرزو من کشتی ناخدا تویی
دست من ودامان تو جان من و پیمان تو
دل در شرار آرزو از تابش چشمان تو
چه میشود با نگهی مراد عاشق بدهی
(گوشه شکسته): که دیده ی دل از آیینه ی تو دارم نسیم عشق و زندگی از عطر گیسوی تو دارم
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند