Write For Us

Iraj Janati Ataei - Khounehایرج جنتی عطایی - خونه

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
234 نمایش
Published
ایرج جنتی عطایی - زمزمه های یک شب سی ساله - خونه

خونه این خونه ی ویرون
واسه من هزار تا خاطره داره
خونه این خونه ی تاریک
چه روزایی رو به یادم میاره
اون روزا یادم نمیره
دیوار خونه پر از پنجره بود
تا افق همسایه ی ما
دریا بود ، ستاره بود ، منظره بود
خونه ، خونه جای بازی
برای آفتاب و آب بود
پر نور واسه بیداری
پر سایه واسه خواب بود
پدرم میگفت : قدیما
کینه هامون رو دور انداخته بودیم
توی برف و باد و بارون
خونه رو با قلبامون ساخته بودیم
خونه عشق مادرم بود
که تو باغچه ش گل اطلسی می کاشت
خونه روح پدرم بود
چیزی رو همپای خونه دوست نداشت
سیل غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پلا رو شکست و برد
زد و از خونه گذشت
دست غارتگر سیل
خونه رو ویرونه کرد
پدر پیرمو کشت
مادر و دیوونه کردحالا من مونده م و این ویرونه ها
پر خشم و کینه ی دیوونه ها
من زخمی ، من خسته ، من پاک
می نویسم آخرین حرفو رو خاک
کی میاد دست توی دستم بذاره
تا بسازیم خونه مون رو دوباره.
دسته بندی
موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند