شاملو - دفتر در آستانه ..... هاسمیک
با آیدا،
در ستایشِ بانوی «مادر»
با خوشههای یاس آمده بودی
تأییدِ حضورت
کس را به شانه بر
باری نمینهاد.
بلورِ سرانگشتانت که ده هِلالَکِ ماه بود
در معرضِ خورشید از حکایتِ مردی میگفت
که صفای مکاشفه بود
و هراسِ بیشهی غُربت را
هجا به هجا
دریافته بود.
□
میخفتی
میآمدیم و میدیدیم
که جانت
ترنمِ بیگناهیست
راست همچون سازی در توفانِ سازها
که تنها
به صدای خویش
گوش نمیدهد:
کلافی سردرخویش
گشوده میشود،
نغمهیی هوشرُبا
که جز در استدراکِ همگان
خودی نمینماید.
نگاهت نمیکردیم، دریغا!
به مایهیی شیفته بودیم که در پسِ پُشتِ حضورِ مهتابیات
حیات را
به کنایه درمییافت.
کی چنین بربالیده بودی ای هِلالکِ ناخنهایت دهبار بلورِ حیات!
به کدام ساعتِ سعد
بربالیده بودی؟
آذرِ ۱۳۶۸
.
با آیدا،
در ستایشِ بانوی «مادر»
با خوشههای یاس آمده بودی
تأییدِ حضورت
کس را به شانه بر
باری نمینهاد.
بلورِ سرانگشتانت که ده هِلالَکِ ماه بود
در معرضِ خورشید از حکایتِ مردی میگفت
که صفای مکاشفه بود
و هراسِ بیشهی غُربت را
هجا به هجا
دریافته بود.
□
میخفتی
میآمدیم و میدیدیم
که جانت
ترنمِ بیگناهیست
راست همچون سازی در توفانِ سازها
که تنها
به صدای خویش
گوش نمیدهد:
کلافی سردرخویش
گشوده میشود،
نغمهیی هوشرُبا
که جز در استدراکِ همگان
خودی نمینماید.
نگاهت نمیکردیم، دریغا!
به مایهیی شیفته بودیم که در پسِ پُشتِ حضورِ مهتابیات
حیات را
به کنایه درمییافت.
کی چنین بربالیده بودی ای هِلالکِ ناخنهایت دهبار بلورِ حیات!
به کدام ساعتِ سعد
بربالیده بودی؟
آذرِ ۱۳۶۸
.
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند