شاملو - دفتر دشنه در دیس .... ترانه آبی
برای ع. پاشایی
قیلولهی ناگزیر
در تاقتاقیِ حوضخانه،
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
لالای نجواوارِ فوّارهیی خُرد
که بر وقفهی خوابآلودهی اطلسیها
میگذشت
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی
ناگاه
از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
روز
بر نوکِ پنجه میگذشت
از نیزههای سوزانِ نقره
به کجترین سایه،
تا سالها بعد
تکرّرِ آبی را
عاشقانه
مفهومی از وطن دهد
تاقتاقیهای قیلوله
و نجوای خوابآلودهی فوّارهیی مردّد
بر سکوتِ اطلسیهای تشنه
و تکرارِ ناباورِ هزاران بادامِ تلخ
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی
سالها بعد
سالها بعد
به نیمروزی گرم
ناگاه
خاطرهی دوردستِ حوضخانه.
آه امیرزادهی کاشیها
با اشکهای آبیات!
.
برای ع. پاشایی
قیلولهی ناگزیر
در تاقتاقیِ حوضخانه،
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
لالای نجواوارِ فوّارهیی خُرد
که بر وقفهی خوابآلودهی اطلسیها
میگذشت
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی
ناگاه
از وطن دهد.
امیرزادهیی تنها
با تکرارِ چشمهای بادامِ تلخش
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی.
روز
بر نوکِ پنجه میگذشت
از نیزههای سوزانِ نقره
به کجترین سایه،
تا سالها بعد
تکرّرِ آبی را
عاشقانه
مفهومی از وطن دهد
تاقتاقیهای قیلوله
و نجوای خوابآلودهی فوّارهیی مردّد
بر سکوتِ اطلسیهای تشنه
و تکرارِ ناباورِ هزاران بادامِ تلخ
در هزار آینهی ششگوشِ کاشی
سالها بعد
سالها بعد
به نیمروزی گرم
ناگاه
خاطرهی دوردستِ حوضخانه.
آه امیرزادهی کاشیها
با اشکهای آبیات!
.
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند