آی آدمها - سروده نیما یوشیج
آی آدمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یك نفر در آب دارد میسپارد جان.
یك نفر دارد كه دست و پای دائم میزند،
روی این دریای تند و تیره وسنگین كه میدانید.
آن زمان كه مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان كه پیش خود بیهوده پندارید،
كه گرفتستید دست ناتوان را
تا توانی بهتر را پدید آرید،
آن زمانكه تنگ میبندید،
بر كمرهاتان كمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یك نفر در آب، دارد میكند بیهوده جان قربان!
آی آدمها كه بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامهتان بر تن؛
یك نفر در آب میخواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته میكوبد،
باز میدارد دهان، با چشم از وحشت دریده،
سایههاتان را ز راه دور دیده،
آب را بلعیده درگود كبود و هر زمان بیتا بیش افزون،
میكند زین آبها بیرون،
گاه سر، گه پا.
ای آدمها!
او ز راه دور این كهنه جهان را باز میپاید،
میزند فریاد و امید كمك دارد؛
آیآدمها كه روی ساحل آرام در كار تماشایید!
موج میكوبد به روی ساحل خاموش،
پخش میگردد چنان مستی به جا افتاده بس مدهوش،
میرود نعرهزنان. وین بانگ از دور میآید:
ـ «آی آدمها»...
و صدای باد، هر دم دلگزاتر،
در صدای باد، بانگ او رهاتر،
از میان آبهای دور و نزدیك
باز در گوش آید این نداها.
ـ «آی آدمها»
.
آی آدمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یك نفر در آب دارد میسپارد جان.
یك نفر دارد كه دست و پای دائم میزند،
روی این دریای تند و تیره وسنگین كه میدانید.
آن زمان كه مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان كه پیش خود بیهوده پندارید،
كه گرفتستید دست ناتوان را
تا توانی بهتر را پدید آرید،
آن زمانكه تنگ میبندید،
بر كمرهاتان كمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یك نفر در آب، دارد میكند بیهوده جان قربان!
آی آدمها كه بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامهتان بر تن؛
یك نفر در آب میخواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته میكوبد،
باز میدارد دهان، با چشم از وحشت دریده،
سایههاتان را ز راه دور دیده،
آب را بلعیده درگود كبود و هر زمان بیتا بیش افزون،
میكند زین آبها بیرون،
گاه سر، گه پا.
ای آدمها!
او ز راه دور این كهنه جهان را باز میپاید،
میزند فریاد و امید كمك دارد؛
آیآدمها كه روی ساحل آرام در كار تماشایید!
موج میكوبد به روی ساحل خاموش،
پخش میگردد چنان مستی به جا افتاده بس مدهوش،
میرود نعرهزنان. وین بانگ از دور میآید:
ـ «آی آدمها»...
و صدای باد، هر دم دلگزاتر،
در صدای باد، بانگ او رهاتر،
از میان آبهای دور و نزدیك
باز در گوش آید این نداها.
ـ «آی آدمها»
.
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند