Write For Us

آن كبوترها كه زد در خونشان پرپر سربی سرد سپیده دم

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
745 نمایش
Published
شعر خوانی زنده یاد اخوان ثالث در واپسین سال زندگی :گفت و گو از پاك و ناپاك استوز كم وبیش زلال آب و آیینهوز سبوی گرم و پر خونی كه هر ناپاك یا هر پاكدارد اندر پستوی سینههر كسی پیمانه ای دارد كه پرسد چند و چون از ویگوید این ناپاك و آن پاك استاین بسان شبنم خورشیدوان بسان لیسكی لولنده در خاك استنیز من پیمانه ای دارمبا سبوی خویش ، كز آن می تراود زهرگفت و گو از دردناك افسانه ای دارمما اگر چون شبنم از پاكانیا اگر چون لیسكان ناپاكگر نگین تاج خورشیدیمورنگون ژرفنای خاكهرچه این ، آلوده ایم ، آلوده ایم ، ای مردآه ، می فهمی چه می گویم ؟ما به هست آلوده ایم ، آریهمچنان هستان هست و بودگان بوده ایم ، ای مردنه چو آن هستان اینك جاودانی نیستافسری زروش هلال آسا ، به سر هامانز افتخار مرگ پاكی ، در طریق پوكدر جوار رحمت ناراستین آسمان بغنوده ایم ، ای مردكه دگر یادی از آنان نیستور بود ، جز در فریب شوم دیگر پاكجانان نیستگفت و گو از پاك و ناپاك استما به هست آلوده ایم ، ای پاك! و ای ناپاكپست و ناپاكیم ما هستانگر همه غمگین ، اگر بی غمپاك می دانی كیان بودند ؟آن كبوترها كه زد در خونشان پرپرسربی سرد سپیده دمبی جدال و جنگای به خون خویشتن آغشتگان كوچیده زین تنگ آشیان ننگای كبوترهاكاشكی پر می زد آنجا مرغ دردم ، ای كبوترهاكه من ارمستم ، اگر هوشیارگر چه می دانم به هست آلوده مردم ، ای كبوترهادر سكوت برج بی كس مانده تان هموارنیز در برج سكوت و عصمت غمگینتان جاویدهای پاكان ! های پاكان ! گویمی خروشم زار
دسته بندی
ترانه
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند