آواز استاد شجریان به همراه پیانوی رامین ذوالفنون در دستگاه نوا. محفلی خصوصی در کالیفرنیا، آگوست ۱۹۹۰
عکس روی تو چو در آینهٔ جام افتاد | عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسنِ روی تو به یک جلوه که در آینه کرد | این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس مِی و نقش نگارین که نمود | یک فروغِ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید | کز کجا سِرّ غمش در دهن عام افتاد
من زِ مسجد به خرابات نه خود افتادم | اینم از عهد اَزَل حاصل فرجام افتاد
چهکند کز پی دوران نرود چون پرگار؟ | هر که در دایرهٔ گردش ایّام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ | آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی | کار ما با رُخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیرِ غمش رقصکنان باید رفت | کان که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است | این گدا بین که چه شایستهٔ انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز؛ ولی | زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
***
رفتم درِ میخانه حبیبم ...... رفتم درِ میخانه حبیبم
خوردم دو سه پیمانه ...... خوردم دو سه پیمانه
من مستم و دیوانه عزیزم ...... من مستم و دیوانه حبیبم
ما را که برد خانه ؟...... ما را که برد خانه
دلبر عزیز...... شوخ با تمیز...... برخیز و بریز
زآن می که جوان سازد ...... عشقم به تو پردازد
دلبر عزیز...... شوخ با تمیز...... برخیز و بریز
زآن می که جوان سازد ...... عشقم به تو پردازد
تو اگر عشوه برِ، تو اگر عشوه برِ، خسرو پرویز کنی
همچو فرهاد روم، همچو فرهاد روم، از عقب کوهکنی
تو مگر؟ تو مگر؟ ماه نکورویان ای
تو مگر؟ تو مگر؟ شاه پریرویان ای
عکس روی تو چو در آینهٔ جام افتاد | عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد
حُسنِ روی تو به یک جلوه که در آینه کرد | این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس مِی و نقش نگارین که نمود | یک فروغِ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید | کز کجا سِرّ غمش در دهن عام افتاد
من زِ مسجد به خرابات نه خود افتادم | اینم از عهد اَزَل حاصل فرجام افتاد
چهکند کز پی دوران نرود چون پرگار؟ | هر که در دایرهٔ گردش ایّام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ | آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی | کار ما با رُخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیرِ غمش رقصکنان باید رفت | کان که شد کشتهٔ او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است | این گدا بین که چه شایستهٔ انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز؛ ولی | زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
***
رفتم درِ میخانه حبیبم ...... رفتم درِ میخانه حبیبم
خوردم دو سه پیمانه ...... خوردم دو سه پیمانه
من مستم و دیوانه عزیزم ...... من مستم و دیوانه حبیبم
ما را که برد خانه ؟...... ما را که برد خانه
دلبر عزیز...... شوخ با تمیز...... برخیز و بریز
زآن می که جوان سازد ...... عشقم به تو پردازد
دلبر عزیز...... شوخ با تمیز...... برخیز و بریز
زآن می که جوان سازد ...... عشقم به تو پردازد
تو اگر عشوه برِ، تو اگر عشوه برِ، خسرو پرویز کنی
همچو فرهاد روم، همچو فرهاد روم، از عقب کوهکنی
تو مگر؟ تو مگر؟ ماه نکورویان ای
تو مگر؟ تو مگر؟ شاه پریرویان ای
- دسته بندی
- موسیقی سنتی و نواحی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند