گفتم غم تـو دارم ، گفتا ؛ غمت سرآیـد
گفتم که ماه من شو ، گفتا ؛ اگر بـرآیـد
گفتم ز مهرورزان رسم وفـا بـیـامـوز
گفتا ز خوبـرویان ایـن کار کـمـتــر آیـد
گفتم که بـر خیـالت راه نـظر بـبـنـدم
گفتا که شبرو ست او از راه دیـگر آیـد
گفتم که بـوی زلفت گـمراه عالمم کـرد
گفتا اگر بـدانی هم اوت رهـبـر آیــد
گفتم خوشا هوا یی کزبـادصبح خیـزد
گفتا خنـک نـسـیمی کز کوی دلبـر آیـد
گفتم که نـوش لعلت ما را بـه آرزو کُشت
گفتا ؛ تـو بـنـدگی کـن کـو بـنـدهپـرور آیـد
گفتم دل رحیمت کـی عزم صلح دارد ؟
گفتا مـگـوی بـا کس تـا وقت آن در آیـد
گفتم زمان عشرت دیـدی که چون سر آمـد ؟
گفتا خمـوش حـافــظ کاین غصّه هم سر آیـد
حافظ
گفتم که ماه من شو ، گفتا ؛ اگر بـرآیـد
گفتم ز مهرورزان رسم وفـا بـیـامـوز
گفتا ز خوبـرویان ایـن کار کـمـتــر آیـد
گفتم که بـر خیـالت راه نـظر بـبـنـدم
گفتا که شبرو ست او از راه دیـگر آیـد
گفتم که بـوی زلفت گـمراه عالمم کـرد
گفتا اگر بـدانی هم اوت رهـبـر آیــد
گفتم خوشا هوا یی کزبـادصبح خیـزد
گفتا خنـک نـسـیمی کز کوی دلبـر آیـد
گفتم که نـوش لعلت ما را بـه آرزو کُشت
گفتا ؛ تـو بـنـدگی کـن کـو بـنـدهپـرور آیـد
گفتم دل رحیمت کـی عزم صلح دارد ؟
گفتا مـگـوی بـا کس تـا وقت آن در آیـد
گفتم زمان عشرت دیـدی که چون سر آمـد ؟
گفتا خمـوش حـافــظ کاین غصّه هم سر آیـد
حافظ
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند