استقامت ( کوزه گر) / عبّاس رئوفی آرانی
کوزهگر در پنجههایش میفشارد خاک را
تا جدا سازد از آن، ناخالۀ ناپاک را
خاک مینالد از این رنج و عذاب کوزهگر
کوزهگر از خاک در ذهنش، ولی، نقشی دگر
آب میبندد به خاک و خاک خود گِل میکند
خاکِ غافل شکوِه از رفتار باطل میکند
گِل به دست کوزهگر در چرخ میگیرد قرار
چرخ میگردد به میل کوزهگر، گِل در هوار
نرم نرمک گِل سبو میگردد از دستان پیر
لیک انگار این سبو در گرد و خاک خود اسیر
میگذارد کوزه گر در کوره ظرف خام را
پخته باید شد به آتش تا دهندش نام را
داغی کوره ز گِل اینک سبویی ساخته
کوزهگر بر پیکرش نقش و نگاری بافته
چشم خاک از این همه تغییرها پوشیده است
کوزهگر در ساختن از جان و دل کوشیده است
لعبتی طنّاز میگیرد به دوشش آن سبو
گِل کجا؟ بالا نشستن روی دوش ماهرو
در کنار چشمهای گِل عکس خود در آب دید
وندر آن تصویر زیبا جنس خود در قاب دید
گفتش از جنس منی؟ خاکی و پاکی؟ چیستی؟
گفت تو هستم تو دگر آن خاک سابق نیستی
استقامت در بلا از خاک میسازد طلا
فرق دارد خاک کوفه با تراب کربلا
رنج ظاهر گنج پنهان ترا آراسته
کوزهگر از جنس تو همچون منی را ساخته
خاک زیر پا بُدی، اما تحمّل داشتی
با تحمّل پا به دوش لعبتان بگذاشتی
گوزهگر از دور میبیند سبو و آب پاک
کوزهگر در پنجههایش میفشارد خاک را
تا جدا سازد از آن، ناخالۀ ناپاک را
خاک مینالد از این رنج و عذاب کوزهگر
کوزهگر از خاک در ذهنش، ولی، نقشی دگر
آب میبندد به خاک و خاک خود گِل میکند
خاکِ غافل شکوِه از رفتار باطل میکند
گِل به دست کوزهگر در چرخ میگیرد قرار
چرخ میگردد به میل کوزهگر، گِل در هوار
نرم نرمک گِل سبو میگردد از دستان پیر
لیک انگار این سبو در گرد و خاک خود اسیر
میگذارد کوزه گر در کوره ظرف خام را
پخته باید شد به آتش تا دهندش نام را
داغی کوره ز گِل اینک سبویی ساخته
کوزهگر بر پیکرش نقش و نگاری بافته
چشم خاک از این همه تغییرها پوشیده است
کوزهگر در ساختن از جان و دل کوشیده است
لعبتی طنّاز میگیرد به دوشش آن سبو
گِل کجا؟ بالا نشستن روی دوش ماهرو
در کنار چشمهای گِل عکس خود در آب دید
وندر آن تصویر زیبا جنس خود در قاب دید
گفتش از جنس منی؟ خاکی و پاکی؟ چیستی؟
گفت تو هستم تو دگر آن خاک سابق نیستی
استقامت در بلا از خاک میسازد طلا
فرق دارد خاک کوفه با تراب کربلا
رنج ظاهر گنج پنهان ترا آراسته
کوزهگر از جنس تو همچون منی را ساخته
خاک زیر پا بُدی، اما تحمّل داشتی
با تحمّل پا به دوش لعبتان بگذاشتی
گوزهگر از دور میبیند سبو و آب پاک
- دسته بندی
- موسیقی بی کلام
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند