همهچیز از تصمیم برای ضبط تصویری همنوازی بیات ترک شروع شد که به پیشنهاد من به انتخاب شعری کشیده شد از ابراهیمِ صفائی ملایری
شوریده سری دارم و آشفته خیالی
بر جای نمانده است نه ذوقی و نه حالی
مسکین دلم آماجگه رنج و ملال است
هر روز غمی دارم و هر لحظه ملالی
یکسال نبودم ز غم آسوده به روزی
یک روز نشد خاطره من شاد ، به سالی
نه در پی این شام سیه صبح سپیدی
نه در پسِ این هجر دلآزار ، وصالی
افسوس که با حسرت و افسوس سر آمد
دوران جوانی همه چون خواب و خیالی
نه برد لبم لذتی از بوسهی یاری
نه دید دلم عشوهای از چشمِ غزالی
آن کام که دل خواست نشد ممکنم از عمر
شد عمر گران بر سرِ سودای محالی
از آه و فغان حاصلم این گشت 'صفائی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نائی
تا بداهه نوازی استادِ عزیزم جلال حیدری به همراه دوست خوبم رضا مقصودیان و بداهه خوانی دوست و برادرِ عزیزم شروین حیدری در شبی مهتابی رقم بخورد که بخشی از آن را میبینید
شوریده سری دارم و آشفته خیالی
بر جای نمانده است نه ذوقی و نه حالی
مسکین دلم آماجگه رنج و ملال است
هر روز غمی دارم و هر لحظه ملالی
یکسال نبودم ز غم آسوده به روزی
یک روز نشد خاطره من شاد ، به سالی
نه در پی این شام سیه صبح سپیدی
نه در پسِ این هجر دلآزار ، وصالی
افسوس که با حسرت و افسوس سر آمد
دوران جوانی همه چون خواب و خیالی
نه برد لبم لذتی از بوسهی یاری
نه دید دلم عشوهای از چشمِ غزالی
آن کام که دل خواست نشد ممکنم از عمر
شد عمر گران بر سرِ سودای محالی
از آه و فغان حاصلم این گشت 'صفائی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نائی
تا بداهه نوازی استادِ عزیزم جلال حیدری به همراه دوست خوبم رضا مقصودیان و بداهه خوانی دوست و برادرِ عزیزم شروین حیدری در شبی مهتابی رقم بخورد که بخشی از آن را میبینید
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند