قَد بَدا مشهدُ مولاىَ أنیخوا جَمَلى / که مشاهد شد از آن مشهدم انوار جلى / رویش آن مظهر صافى است که بر صورت اهل / آشکار است در او عکس جمال ازلى / چشمم از پرتو رویش به خدا بینا شد / جاى آن دارد اگر کور شود معتزلى / زنده عشق نَمُرده است و نمیرد هرگز / لا یزالى بُود این زندگى و لم یَزَلى / در جهان نیست متاعى که ندارد بَدَلى / خاصه عشق بود منقبت بى بَدَلى / دعوى عشق و تولّا مکن، اى سیرت تو / بغض ارباب دل از بى خِردى و دَغَلى
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند