Write For Us

تسلی و سلام، شعری از اخوان ثالث برای دکتر مصدق

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
1,077 نمایش
Published
"تسلی و سلام" قصیده ای است از اخوان از دفتر ارغنون، سروده شده در فروردین ۱۳۳۵.در آغاز این اثر نوشته شده : برای پیر محمد احمد آبادی. البته بعدها اخوان توضیح میدهد کهمنظورش از "پیر محمد احمد آبادی" دکتر محمد مصدق بوده که در آن زمان در خانه خود در احمد آباد کرج زندانی بود.دیدی دلا که یار نیامد ؟گرد آمد و سوار نیامدبگداخت شمع و سوخت سراپایو آن صبح زرنگار نیامدآراستیم خانه و خوان راو آن ضیف نامدار نیامددل را و شوق را و توان راغم خورد و غمگسار نیامدآن کاخ ها ز پایه فرو ریختو آن کرده ها به کار نیامدسوزد دلم به رنج و شکیبای باغبان، بهار نیامدبشکفت پس شکوفه و پژمرداما، گلی ، به بار نیامدخوشید چشم چشمه و دیگرآبی به جویبار نیامدای شیر پیر بسته به زنجیرکزبندت ایچ عار نیایدسودت حصار و پیک نجاتیسوی تو و آن حصار نیامدزی تشنه کشتگاه نجیبتجز ابر ز هر بار نیامدیکی از آن قوافل پر باران گهر نثار نیامدای نادر نوادر ایامکت فرو بخت یار نیامددیری گذشت و چون تو دلیریدر صف کارزار نیامدافسوس کان سفاین حریزی ساحل قرار نیامدو آن رنج بی حساب تو، درداکچون هیچ در شمار نیامدو ز سفله یاوران تو در جنگکاری بجز فرار نیامدمن دانم و دلت که غمان چندآمد، ور آشکار نیامدچندان که غم بجای تو باریدباران به کوهسار نیامد
دسته بندی
موسیقی سنتی و نواحی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند