گیتی خامنه (متولد ۱۳۴۳، تهران- تاکنون) مجری برنامههای کودک تلویزیون شبکه یک از سال ۱۳۵۷ تا اواسط دهه ۷۰ بود. در آن زمان وی به آمریکا سفر کرد و در شبکه رادیو صدای آشنا ۲ (متعلق به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) به مدت ۱۵ سال به فعالیت پرداخت.همچنین مقطعی در یکی از مدارس کالیفرنیای شمالی، هنر و زبان فارسی تدریس میکرده است.
وی در سال ۱۳۸۹ دوباره به ایران بازگشت. پس از بازگشت، در شبکه تهران به اجرای برنامه «بچههای دیروز» مشغول شد که به بیان خاطرات کودکان دهه ۶۰ اختصاص دارد. همچنین در مجموعه مستند «میراث ایران»، بعنوان یک جهانگرد، میراث تمدن و فرهنگ شمال غرب ایران را برای بینندگان شبکه سحر روایت میکند.
او از سال ۱۳۵۸ تا اواسط دهه ۷۰، یک روز در میان ساعت پنج عصر و پس از آن تیتراژ به یادماندنی برنامه کودک شبکه اول سیمای دو شبکهای جمهوری اسلامی مهمان خانهها بود و مثل همتای محبوب دیگرش، الهه رضایی، دوست صمیمی کودکان و نوجوانان انقلاب.
به جرأت می توان گفت او یکی از مسلطترین و حرفهای ترین مجریان تلویزیون ایران در سالهای پس از انقلاب بود. او در سال ۷۳، آخرین برنامه «فیروزه» (ویژه دختران نوجوان) را در شبکه ۴ اجرا کرد و برای سالها به آمریکا رفت. او در آمریکا نیز یک برنامه کودک و نوجوان را در شبکه فارسیزبان «صدای آشنا» که گفته میشد به نهادهای مرتبط با دولت جمهوری اسلامی نزدیک است و بخش اعظم برنامههایش در تهران تولید میشد، تهیه و اجرا میکرد اما به رغم اینکه شرایط مناسبی برای اجرا در شبکههای خارجی غیروابسته به دولت ایران هم داشت، پس از ۱۵ سال زندگی در دیار غربت، به گفته خودش برای انتقال تجربیاتش به ایران بازگشت و از جمله اجرای برنامه به شدت محبوب و پربازدید «بچههای دیروز» را در شبکه ۵ به عهده گرفت که به بازگویی خاطرات تصویری نسل دهه ۶۰ از برنامههای کودک اختصاص داشت.
دوران زندگی:
صدا و چهره او تداعی کننده خاطرات کودکی نسلی است که امروزه(دهه ی 90 شمسی) دهه سی و چهل زندگی خود را طی میکنند. نسلی که در دهه ۶۰ یک روز در میان پای صحبتهای شیرین او می نشست و نصیحتهای مادرانه و پندهای معلمانه اش را به گوش می سپرد. او از سال 1358 تا اواسط دهه 70، یک روز در میان ساعت پنج عصر و پس از آن تیتراژ به یادماندنی برنامه کودک شبکه اول سیمای دو شبکه ای جمهوری اسلامی مهمان خانه ها بود و مثل همتای محبوب دیگرش، الهه رضایی،دوست صمیمی کودکان و نوجوانان انقلاب.
پانزده ساله بود که به شکلی کاملا اتفاقی وارد کاری شد که بعدها در زندگی اش نقش فوق العاده ای از خود به جا گذاشت.
در مورد ورود به تلویزیون گفت:
«دوره دبیرستان بودم که از تلویزیون برای انتخاب مجری به مدرسه ما آمدند. یادم میآید آقایی به نام هاشم محمدزاده مسوول این کار بودند که خیلی دلم میخواهد الان بدانم چه کار میکنند. مادرم به من گفت تو چرا کنجکاوی نمیکنی که برای چه کاری به مدرسه شما آمدند. این حرف مادرم باعث شد فردا من سراغ آقای محمدزاده بروم که ایشان گفتند برای انتخاب مجری آمدیم که تمام شد. من گفتم پس ما رفتیم. چند دقیقه بعد ایشان گفت بیا چند کلمه صحبت کن، ببینم چطوره. من هم چند کلمه حرف زدم که همان باعث شد انتخاب شوم.
بعد از اجرای اولین برنامه، من خداحافظی کردم که بروم که گفتند خداحافظ چیه. این اولین کارت بود و باید ادامه دهی. من تا پیش از آنکه خودم اجرای برنامه کودک را به عهده بگیرم، تقریبا هیچکدام از برنامههای تلویزیون را از اول تا آخر دنبال نکرده بودم. بنابراین الگوی خاصی برای پیروی، الهام گرفتن یا برعکس نوآوری در آن حوزه نداشتم. با توجه به احترامی که برای مخاطبم قائل بودم و باور به اینکه نیازی نیست برای ارتباط با بچهها بسیاری از المانها را تلطیف یا شکرپیچ کرد، شیوه ارتباطی خاص خودم را انتخاب کردم. در هر حال قاعدتاً حتی در زندگی عادی روزمره هم هرکس برای برقراری ارتباط با دیگران شیوه و سبک خاص خود را دارد.
زمانی که در سال 58 کار خود را آغاز کردم حقوق ماهانه من دو هزارو پانصد تومان بود که خیلی ها این رقم را باور نداشتند. البته من شکایتی نداشتم چراکه مسئله حقوق به معنای واقعی در مرحله نخست اهمیت نبود«.
????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
.برای همراه بودن با ما کانال یوتیوب کتاب باز را سابسکرایب کنید????
.همچنین برای به اشتراک گذاشتن کانال کتاب باز میتوانید از لینک زیر استفاده کنید
https://www.youtube.com/channel/UC5HP2dpYw4Lbaxpc6bJ1jMQ
????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
برای دسترسی به دیگر قسمت های این سری از برنامه های کتاب باز روی لینک زیر کلیک کنید????
https://youtube.com/playlist?list=PLTLtkSp1HANtnfKZ3DZUmodQ7nxWXf8xb
#امیرحسین_صدیق
#کتاب_باز
#برنامه_کتاب_باز
#فصل_اول_کتاب_باز
#ketab_baz
#گیتی_خامنه
وی در سال ۱۳۸۹ دوباره به ایران بازگشت. پس از بازگشت، در شبکه تهران به اجرای برنامه «بچههای دیروز» مشغول شد که به بیان خاطرات کودکان دهه ۶۰ اختصاص دارد. همچنین در مجموعه مستند «میراث ایران»، بعنوان یک جهانگرد، میراث تمدن و فرهنگ شمال غرب ایران را برای بینندگان شبکه سحر روایت میکند.
او از سال ۱۳۵۸ تا اواسط دهه ۷۰، یک روز در میان ساعت پنج عصر و پس از آن تیتراژ به یادماندنی برنامه کودک شبکه اول سیمای دو شبکهای جمهوری اسلامی مهمان خانهها بود و مثل همتای محبوب دیگرش، الهه رضایی، دوست صمیمی کودکان و نوجوانان انقلاب.
به جرأت می توان گفت او یکی از مسلطترین و حرفهای ترین مجریان تلویزیون ایران در سالهای پس از انقلاب بود. او در سال ۷۳، آخرین برنامه «فیروزه» (ویژه دختران نوجوان) را در شبکه ۴ اجرا کرد و برای سالها به آمریکا رفت. او در آمریکا نیز یک برنامه کودک و نوجوان را در شبکه فارسیزبان «صدای آشنا» که گفته میشد به نهادهای مرتبط با دولت جمهوری اسلامی نزدیک است و بخش اعظم برنامههایش در تهران تولید میشد، تهیه و اجرا میکرد اما به رغم اینکه شرایط مناسبی برای اجرا در شبکههای خارجی غیروابسته به دولت ایران هم داشت، پس از ۱۵ سال زندگی در دیار غربت، به گفته خودش برای انتقال تجربیاتش به ایران بازگشت و از جمله اجرای برنامه به شدت محبوب و پربازدید «بچههای دیروز» را در شبکه ۵ به عهده گرفت که به بازگویی خاطرات تصویری نسل دهه ۶۰ از برنامههای کودک اختصاص داشت.
دوران زندگی:
صدا و چهره او تداعی کننده خاطرات کودکی نسلی است که امروزه(دهه ی 90 شمسی) دهه سی و چهل زندگی خود را طی میکنند. نسلی که در دهه ۶۰ یک روز در میان پای صحبتهای شیرین او می نشست و نصیحتهای مادرانه و پندهای معلمانه اش را به گوش می سپرد. او از سال 1358 تا اواسط دهه 70، یک روز در میان ساعت پنج عصر و پس از آن تیتراژ به یادماندنی برنامه کودک شبکه اول سیمای دو شبکه ای جمهوری اسلامی مهمان خانه ها بود و مثل همتای محبوب دیگرش، الهه رضایی،دوست صمیمی کودکان و نوجوانان انقلاب.
پانزده ساله بود که به شکلی کاملا اتفاقی وارد کاری شد که بعدها در زندگی اش نقش فوق العاده ای از خود به جا گذاشت.
در مورد ورود به تلویزیون گفت:
«دوره دبیرستان بودم که از تلویزیون برای انتخاب مجری به مدرسه ما آمدند. یادم میآید آقایی به نام هاشم محمدزاده مسوول این کار بودند که خیلی دلم میخواهد الان بدانم چه کار میکنند. مادرم به من گفت تو چرا کنجکاوی نمیکنی که برای چه کاری به مدرسه شما آمدند. این حرف مادرم باعث شد فردا من سراغ آقای محمدزاده بروم که ایشان گفتند برای انتخاب مجری آمدیم که تمام شد. من گفتم پس ما رفتیم. چند دقیقه بعد ایشان گفت بیا چند کلمه صحبت کن، ببینم چطوره. من هم چند کلمه حرف زدم که همان باعث شد انتخاب شوم.
بعد از اجرای اولین برنامه، من خداحافظی کردم که بروم که گفتند خداحافظ چیه. این اولین کارت بود و باید ادامه دهی. من تا پیش از آنکه خودم اجرای برنامه کودک را به عهده بگیرم، تقریبا هیچکدام از برنامههای تلویزیون را از اول تا آخر دنبال نکرده بودم. بنابراین الگوی خاصی برای پیروی، الهام گرفتن یا برعکس نوآوری در آن حوزه نداشتم. با توجه به احترامی که برای مخاطبم قائل بودم و باور به اینکه نیازی نیست برای ارتباط با بچهها بسیاری از المانها را تلطیف یا شکرپیچ کرد، شیوه ارتباطی خاص خودم را انتخاب کردم. در هر حال قاعدتاً حتی در زندگی عادی روزمره هم هرکس برای برقراری ارتباط با دیگران شیوه و سبک خاص خود را دارد.
زمانی که در سال 58 کار خود را آغاز کردم حقوق ماهانه من دو هزارو پانصد تومان بود که خیلی ها این رقم را باور نداشتند. البته من شکایتی نداشتم چراکه مسئله حقوق به معنای واقعی در مرحله نخست اهمیت نبود«.
????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
.برای همراه بودن با ما کانال یوتیوب کتاب باز را سابسکرایب کنید????
.همچنین برای به اشتراک گذاشتن کانال کتاب باز میتوانید از لینک زیر استفاده کنید
https://www.youtube.com/channel/UC5HP2dpYw4Lbaxpc6bJ1jMQ
????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????
برای دسترسی به دیگر قسمت های این سری از برنامه های کتاب باز روی لینک زیر کلیک کنید????
https://youtube.com/playlist?list=PLTLtkSp1HANtnfKZ3DZUmodQ7nxWXf8xb
#امیرحسین_صدیق
#کتاب_باز
#برنامه_کتاب_باز
#فصل_اول_کتاب_باز
#ketab_baz
#گیتی_خامنه
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
- برچسب
- کتاب باز برنامه, ketab baz, برنامه تلویزیونی کتاب باز
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند