Write For Us

نغمه تاریخ (5) | از خون جوانان وطن لاله دمیده

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
96 نمایش
Published
«نغمه‌ی تاریخ» را مشاهده می‌کنید. برنامه‌ای که در آن قرار است، قطعاتی معرفی شود که سازندگان‌شان با ساخت آن، بخشی از تاریخی که در آن می‌زیسته‌اند را روایت کرده‌اند.

این برنامه با رویکردی پژوهشی و تاریخی تولید شده و ذکر نام افراد و آثار هنری آن‌ها، صرفاً جهت رعایت امانت در روایت تاریخ است و لزوماً به معنی تأیید تمامی اندیشه‌ها یا زیست شخصی آن افراد نیست.


اغلب، آفریننده‌ی هنرِ تصنیف‌سازیِ مدرنِ ایران را «میرزا علی‌اکبر شیرازی» (متخلّص به «شیدا») می‌دانند؛ اما این «عارف قزوینی» بود که برای اولین بار، تصنیف‌هایی سرود که با رنگ‌وبوی سیاسی و اجتماعی خود، پدیده‌ی تازه‌ای در عرصه‌ی موسیقی ایران شکل داد.

عارف در عمر کوتاهش، حدود ۲۰ تصنیف ساخت که می‌توان آنها را تاریخِ گویای چهارده سالِ اول مشروطیت دانست. این تصانیف با «آی امان از فراقت...» آغاز می‌شود و در نهایت، با تصنیفی درباره‌ی جمهوریت به پایان می‌رسد.

او که چهار هنر خوش‌نویسی، شاعری، خوانندگی و آهنگ‌سازی را توأمان داشت، در تمام زندگی‌اش، آزاده و وارسته ماند و یک انقلابی پاك‌باز در عصر مشروطه. «عارف» تمامی استعداد خویش را وقف انقلاب مشروطه كرد و در مسلک سیاسی‌‌اش، نمونه‌ای از یک روشن‌فكر با اندیشه‌های ترقی‌خواه شد.

خودش گفته است: «وقتی که من شروع به تصنیف ساختن و سرودهای ملّی و وطنی کردم، مردم خیال می‌کردند که باید تصنیف را برای «بَبری‌خان (گربه‌‌ی شاه شهید)» سرود. من وقتی تصنیف وطنی ساختم که ایرانی از هر ده هزار نفر یک نفرش نمی‌دانست وطن یعنی چه. تنها تصور می‌کردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا زائیده شده باشد. چنان‌که اگر مثلاً یک کرمانی به اصفهان می‌رفت و در آنجا بَر وِی خوش نمی‌گذشت، با کمال دلتنگی می‌خواند: «نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم...» اهل یک محله نیز با اهل محله دیگر مانند آلمان و فرانسه در سر «آلزاس لُرن» در جنگ بودند!»

عارف پس از فتح تهران به دست مِلّیون و گشایش مجلس دوم، به یاد نخستین قربانیانِ راهِ آزادی، تصنیفی با نام «از خون جوانان وطن لاله دمیده» ساخت که در آن روزها، غوغا و شوری به پا ساخت و مدت‌ها بر سر زبان بود.

این اثر که هفتمین تصنیف عارف است، با نام‌های «خون جوانان وطن»، «راز دل» و «هنگامِ مِی» نیز شناخته می‌شود و در آن، شاعر به افسانه‌ای اشاره دارد که می‌گوید از قطرات خون سیاوش، گل‌های لاله روئید. «عارف» در مقدمه‌ی این اثر نوشته: «این تصنیف، در دوره‌ی دوم مجلس شورای ایران، در تهران ساخته شده‌ است.»

عارف، برای اولین بار، خودش این تصنیف را خواند و آهنگ آن را با یک سه‌تار نواخت که فایلی از آن در دسترس نیست. از آن پس اما این تصنیف، بارها توسط خوانندگان، در دوره‌های مختلف خوانده شد.

طی سال‌های ۱۲۹۱ تا ۱۲۹۳ که شرکت گرامافون به ایران آمد، سه خواننده‌ی زن ایرانی به نام‌های «افتخار»، «امجد» و «زری»، تعدادی از قطعات عارف از جمله این اثر را خواندند. این قطعات هم‌اکنون موجود است و با توجه به لهجه‌ی آنها، حدس زده می‌شود که از اقلیت‌های مذهبی در ایران بوده‌اند. پس از آن، «عبدالله دوامی» این تصنیف را خواند و در همان سال‌ها، عسگر عبدالله‌یف در تفلیس آن را به اجرا درآورد.

حدود سال 1340، الهه با ارکستری پنجاه نفره، در برنامه‌ی رادیویی «گل‌های رنگارنگ»، این تصنیف را با تنظیمی بر اساس روایت‌های شفاهی از اجرای خودِ عارف خواند؛ اما مشهورترین اجرای این تصنیف، مربوط به استاد «محمدرضا شجریان» و گروه شیدا در سال 1351 است. این خواننده‌ی نام‌دار در سال ۱۳۵۸ بار دیگر آن را با تنظیم متفاوتی از «فرامرز پایور» خواند.

در این سال‌ها نیز خوانندگانی چون سالار عقیلی، فاطمه واعظی‌پور، سیما بینا و دیگران آن را به اجرا درآورده‌اند. استاد «غلام‌حسین بیگجه‌خانی» نیز این قطعه را با تار اجرا کرده است.

اما «از خون جوانان وطن لاله دمیده» تنها قطعه‌ی سیاسی عارف نبود؛ او در تشییع جنازه‌ی «كلنل پسیان» (از نظامیان شورشی كشته‌شده در اواخر دوره قاجار) شركت كرد و هنگامی كه خواستند سرِ كلنل را روی توپ بگذارند، فریاد برآورد: «این سر كه نشان سرپرستی است/ امروز رها زِ قید هستی است/ با دیده‌ی عبرتش ببینید/ كاین عاقبت وطن‌پرستی است»

عارف به کلنل (به‌عنوان یک سردار ملی و نجات‌دهنده‌ی‌ ایران از پریشانی‌ها) امید بسیار بسته بود و از کشته‌شدن او بسیار اندوهگین شد و در رثای او، تصنیف «گریه كن كه گر سیل خون گِریی، ثمر ندارد» را ساخت و در 1301 خورشیدی در گراند هتل اجرا كرد.

او هم‌چنین تصنیف «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» را هنگام سركوب مبارزان مشروطه توسط محمدعلی‌شاه سرود.

«امان امان» (در زمان ورود فاتحان ملت به تهران)، «گریه را به مستی بهانه كردم» (در شكایت از زمام‌داریِ نایب‌السلطنه احمدشاه)، «چه شورها كه من به پا ز شاهناز می‌كنم» (پس از معلوم شدن خیال ترک‌ها نسبت به آذربایجان) و «چه آذرها به جان از عشق آذربایجان دارم» را به یاد ستارخان و باقرخان سرود كه هم‌چنان بسیاری از آنها توسط خوانندگان مختلف بازخوانی می‌شود.

تصنیف «باد خزانی» نیز از دیگر تصنیف‌هایی بود که عارف آن را به یاد سران آزادی‌خواه آذربایجان سرود. این تصنیف، بعدها توسط قمرالملوک وزیری خوانده شد و در دهه هفتاد نیز صدیق تعریف آن را در نغمه افشاری بازخوانی کرد.

عارف آخرین سال‌های حیات خویش را در تبعیدی خودخواسته در همدان گذراند و پیش از مرگ خویش نوشت: «من یك ایرانی پاک (كه برای او هیچ‌چیز گران‌بهاتر از وطنش نیست) بوده و باقی خواهم ماند، بگذار كه در گمنامی بمیرم و آرزوی من این است كه ملتم نیرومندتر و سربلند و كشورم شكوفا باشد.»

#محمدرضاشجریان
#شجریان
#عارف_قزوینی
#وطن
#ایران
#موسیقی
دسته بندی
تلویزیون و سریال
برچسب
موسیقی ما, musicema, شجریان
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند