در شبی تاریک
که صدایی با صدایی در نمیآمیخت
و کسی کس را نمیدید از ره نزدیک،
یک نفر از صخرههای کوه بالا رفت
و به ناخنهای خون آلود
روی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر.
شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخرهها خشکید.
از میان بردهاست طوفان نقشهایی را
که بجا ماند از کف پایش.
گر نشان از هر که پرسی باز
بر نخواهد آمد آوایش.
آن شب
هیچکس از ره نمیآمد
تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود.
کوه: سنگین، سرگران، خونسرد.
باد میآمد، ولی خاموش.
ابر پر میزد، ولی آرام.
لیک آن لحظه که ناخنهای دست آشنای راز
رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند آغاز،
رعد غرید،
کوه را لرزاند.
برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی آن در لحظهای کوتاه
پیکر نقشی که باید جاودان میماند.
امشب
باد و باران هر دو میکوبند:
باد خواهد برکند از جای سنگی را
و باران هم
خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید.
هر دو میکوشند. میخروشند.
لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه
مانده برجا استوار، انگار با زنجیر پولادین.
سالها آن را نفرسودهاست.
کوشش هر چیز بیهودهاست.
کوه اگر بر خویشتن پیچد،
سنگ بر جا همچنان خونسرد میماند
و نمیفرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک
یک نفر کز صخرههای کوه بالا رفت
در شبی تاریک. ===================================
روشهای حمایت از برنامه بنا به درخواست مخاطبان:
1- Super Thanks
به صورت مستقیم از طریق یوتیوب
آموزش:
https://youtu.be/R8TwsinAfzQ?t=40
---------------------------------
2- درگاه پرداخت زرینپال برای داخل ایران
https://zarinp.al/barzin
به نام مسعود امجدیان
---------------------------------
3- پرداخت با ارز دیجیتال تتر
آدرس ولت TRC20:
TFfmiGFwFf5cqvooN9GwUb2aJm6Ny6gF5S
که صدایی با صدایی در نمیآمیخت
و کسی کس را نمیدید از ره نزدیک،
یک نفر از صخرههای کوه بالا رفت
و به ناخنهای خون آلود
روی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر.
شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخرهها خشکید.
از میان بردهاست طوفان نقشهایی را
که بجا ماند از کف پایش.
گر نشان از هر که پرسی باز
بر نخواهد آمد آوایش.
آن شب
هیچکس از ره نمیآمد
تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود.
کوه: سنگین، سرگران، خونسرد.
باد میآمد، ولی خاموش.
ابر پر میزد، ولی آرام.
لیک آن لحظه که ناخنهای دست آشنای راز
رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند آغاز،
رعد غرید،
کوه را لرزاند.
برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی آن در لحظهای کوتاه
پیکر نقشی که باید جاودان میماند.
امشب
باد و باران هر دو میکوبند:
باد خواهد برکند از جای سنگی را
و باران هم
خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید.
هر دو میکوشند. میخروشند.
لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه
مانده برجا استوار، انگار با زنجیر پولادین.
سالها آن را نفرسودهاست.
کوشش هر چیز بیهودهاست.
کوه اگر بر خویشتن پیچد،
سنگ بر جا همچنان خونسرد میماند
و نمیفرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک
یک نفر کز صخرههای کوه بالا رفت
در شبی تاریک. ===================================
روشهای حمایت از برنامه بنا به درخواست مخاطبان:
1- Super Thanks
به صورت مستقیم از طریق یوتیوب
آموزش:
https://youtu.be/R8TwsinAfzQ?t=40
---------------------------------
2- درگاه پرداخت زرینپال برای داخل ایران
https://zarinp.al/barzin
به نام مسعود امجدیان
---------------------------------
3- پرداخت با ارز دیجیتال تتر
آدرس ولت TRC20:
TFfmiGFwFf5cqvooN9GwUb2aJm6Ny6gF5S
- دسته بندی
- آموزش
- برچسب
- #رشید_کاکاوند #رشیدکاکاوند #شعر #غزل #ادبیات #ادبی, سهراب سپهری
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند