حمایت ارزی از آزاد:
https://www.patreon.com/azad579
حمایت ریالی از آزادhttps://hamibash.com/azad:
https://hamibash.com/azad
فیلم کامل این گفتگو در سایت آزاد (با امکان گفتگو با مهمانان و مخاطبان):
https://azad.im/ls?c=QFIScH
01:57 هیچ نیروی سیاسی که از مشروطیت سربلند کرد، از بین نرفت.
28:26 چرا ایران استبداد ناپذیر، به دموکراسی نمیرسد؟
35:56 اسلامگرایی هم میتواند متولی دموکراسی شود.
46:20 «زن زندگی آزادی» یک جنبش ملی بود.
01:01:36 نیت خوانی در سیاست ابطال ناپذیر است.
01:20:55 اعتراض باید خشونت پرهیز باشد.
آینده سیاسی ایران در طول طیفی تعریف میشود که یک طرفش دموکراسیست و طرف دیگرش آنارشی؛ آنارشی هم به معنای افواهی آن که هرجومرج و بینظمیست و هم در معنای علوم سیاسی که مترادف بیدولتی و بینظامیست. از نظر من نظم در ایران فقط با دموکراسی ممکن میشود و اگر دموکراسی نداشته باشیم، بیدولتی و بینظامی و آنارشی حاکم خواهد بود. اینکه آینده سیاسی ایران در کجای این طیف قرار میگیرد، بستگی به فعالیت هرکدام از ما، چه به عنوان یک فرد و چه به عنوان اعضای جوامع مختلفمان دارد که برای حرکت به کدام سمت طیف کار میکنیم.
مهمترین ویژگی ساخت سیاسی جامعه ایران، حضور تقریبا مستمر و فزاینده مردم در صحنه سیاست است. بیش از یک قرن است که این پدیده در جامعه و سیاست ایران مشاهده میشود. اولین صحنه حضور مردم در سیاست به انقلاب مشروطه برمیگردد. بعد از آن هم هر ۱۵ تا ۲۰ سال شاهد یک جهش بزرگ در حضور مردم در صحنه سیاست هستیم. جنبش مشروطه تا ۱۳۰۴ ادامه دارد. بعد از آن رضاشاه با مشی چکمه و سرکوب به پادشاهی میرسد، اما در همان دوران چکمهپوشی، رضاشاه میخواسته دولت مدرنی تشکیل دهد و نیازمند کادر لازم برای بروکراسی دولتی بوده، به همین خاطر فضایی را به عنوان فضای تکنیکال باز میکند تا کادر موردنیازش در این فضا ترتیب شوند. اما وقتی فضا باز میشود، دیگر کنترلش دست رضاشاه نمیماند و نوعی طبقه متوسط شکل میگیرد که خودش آقای خودش است و با فکر کارهایش را پیش میبرد. این طبقه در زیر پوست جامعه حضور دارد و حضورش بعد از شهریور ۱۳۲۰ عیان میشود. در فاصله بین سالهای ۲۰ تا ۳۲ از نظر حضور مردم در صحنه سیاست، جهش بزرگی رخ میدهد، در فاصله سالهای ۳۲ تا ۴۲ حضور مردم به نظر کمرنگ شده، اما همچنان هست و نفس میکشد. در فاصله بین ۴۲ تا ۵۷ همه نیروهای سیاسی در عین اینکه تصور میشود وجودی ندارند، به شدت مشغول کارند و حتی گروههای جدیدی که عمدتا گروههای چریکی هستند نیز وارد صحنه شده و تأثیرات زیادی هم روی صحنه سیاسی کشور میگذارند. در سال ۵۷ مشخص میشود چه گروهها و جریانهایی در صحنه سیاسی کشور حضور دارند.
بعد از انقلاب ۵۷ این حضور مردم در صحنه سیاسی کشور وسعت بیشتری میگیرد و در سطح ملی گسترش مییابد. بعد از انقلاب ۵۷، هم در بیشتر شهرها و هم در بیشتر اقشار اجتماعی این حضور در صحنه سیاسی به چشم میخورد.
از نظر من اهمیت حضورهای خیابانی پرسروصدایی مانند ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ لزوما بیشتر از چندصد یا چندهزار حضور دیگر مردم در عرصه سیاست یا خیابان در اعتراضهای کوچک و خرد نیست که هر هفته یا هرماه میتوان اخبارشان را در رسانهها دنبال کرد؛ اعتراضهاو اعتصابهای کارگری و معلمان و بازنشستهها و مالباختگان و...
ویژگی دوم ساخت سیاسی ایران، از بین نرفتن و حذف نشدن هیچکدام از جریان مهم سیاسیست که از زمان مشروطه سر بلند؛ ملی، مذهبی، چپ، لیبرال، همهشان در طول این بیش از صد سال بودهاند و باقی ماندهاند. مثلا سال ۳۲ علیه دولت مصدق کودتا میشود، اما ۲۵ سال بعد و در اولین کابینه بعد از انقلاب میبینیم که بیشتر اعضا به نحوی به جبهه ملی مرتبط هستند. از سال ۴۲ تبعید و دستگیری و سرکوب مذهبیها در دستور کار حکومت پهلوی قرار میگیرد، اما مشاهده میکنیم که شبکهشان گستردهتر هم میشود. انقلاب ۵۷ رخ میدهد و همه فکر میکنند سلطنت سرنگون شده، اما ۴۰ سال بعد در شهرهای مذهبی شعار «رضاخان، روحت شاد» به گوش میرسد.
ویژگی سوم ساخت سیاسی ایران، عشق به میهن و وطنپرستیست. این ویژگی در تمام نیروهای سیاسی ایران دیده میشود.
از نظر من این ملات سیاسی استبدادناپذیر است و از صحنه سیاست بیرون نمیرود و میخواهد در همین فضای سیاسی ایران، خوشبختی و سعادت را پیدا کند. فقط و فقط دموکراسی میتواند به این ملات سیاسی، ثبات و آرامش ببخشد، البته دموکراسی با تمام اصول و قواعدش، انتخابات آزاد، آزادی احزاب و مطبوعات، گسترش جامعه مدنی و... این مردم را از صحنه سیاسی نمیتوان بیرون کرد و تنها راه ثبات برای این جامعه، دموکراسیست. اگر به دموکراسی روی نیاوریم، چیز دیگری نمیتواند این جمع را جمع نگه دارد، هرکس و هرگروه به راه خودش میرود و نتیجهاش را من آنارشی مینامم.
دموکراسی یکسری دشمن تاریخی دارد؛ نجبا، اشراف، چپ رادیکال، راست افراطی. در واقع آنهایی که شأنی فراتر از چیزی که هستند، برای خودشان قائلاند. این دشمنان دموکراسی را در همهجا میتوان یافت، اما در ایران علاوه بر آنها، گروههایی هم هستند که رقبای دموکراسی به شمار میروند. ادعای آنها این نیست که دموکراسی بد است، اما میگویند اول باید سراغ رشد اقتصادی، یا توسعه، یا فرهنگ رفت و آنها را در اولویت قرار داد و بعد از آن نوبت به دموکراسی میرسد. عده دیگری هم از تبعات دموکراسی هراس دارند و به همین خاطر دنبال بومیسازی آن هستند؛ مثلا میگویند دموکراسی دینی. گروهی دیگر هم میخواهند الگویی از یک مسیر مشخص تاریخی را پیاده کنند؛ مثلا اول بورژوازی مستقر شود و سپس دموکراسی بیاید.
#مراد_ثقفی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #جمهوری_اسلامی #حجاب #امید #سیاست #مشروطه #چپ #راست #ملی #مذهبی #ملی_مذهبی #دموکراسی #رفراندوم #انقلاب #براندازی #اصلاحات #حکومت_دینی #ایران #شریعتی #بازرگان #خامنه_ای #خمینی #بهار_عربی
https://www.patreon.com/azad579
حمایت ریالی از آزادhttps://hamibash.com/azad:
https://hamibash.com/azad
فیلم کامل این گفتگو در سایت آزاد (با امکان گفتگو با مهمانان و مخاطبان):
https://azad.im/ls?c=QFIScH
01:57 هیچ نیروی سیاسی که از مشروطیت سربلند کرد، از بین نرفت.
28:26 چرا ایران استبداد ناپذیر، به دموکراسی نمیرسد؟
35:56 اسلامگرایی هم میتواند متولی دموکراسی شود.
46:20 «زن زندگی آزادی» یک جنبش ملی بود.
01:01:36 نیت خوانی در سیاست ابطال ناپذیر است.
01:20:55 اعتراض باید خشونت پرهیز باشد.
آینده سیاسی ایران در طول طیفی تعریف میشود که یک طرفش دموکراسیست و طرف دیگرش آنارشی؛ آنارشی هم به معنای افواهی آن که هرجومرج و بینظمیست و هم در معنای علوم سیاسی که مترادف بیدولتی و بینظامیست. از نظر من نظم در ایران فقط با دموکراسی ممکن میشود و اگر دموکراسی نداشته باشیم، بیدولتی و بینظامی و آنارشی حاکم خواهد بود. اینکه آینده سیاسی ایران در کجای این طیف قرار میگیرد، بستگی به فعالیت هرکدام از ما، چه به عنوان یک فرد و چه به عنوان اعضای جوامع مختلفمان دارد که برای حرکت به کدام سمت طیف کار میکنیم.
مهمترین ویژگی ساخت سیاسی جامعه ایران، حضور تقریبا مستمر و فزاینده مردم در صحنه سیاست است. بیش از یک قرن است که این پدیده در جامعه و سیاست ایران مشاهده میشود. اولین صحنه حضور مردم در سیاست به انقلاب مشروطه برمیگردد. بعد از آن هم هر ۱۵ تا ۲۰ سال شاهد یک جهش بزرگ در حضور مردم در صحنه سیاست هستیم. جنبش مشروطه تا ۱۳۰۴ ادامه دارد. بعد از آن رضاشاه با مشی چکمه و سرکوب به پادشاهی میرسد، اما در همان دوران چکمهپوشی، رضاشاه میخواسته دولت مدرنی تشکیل دهد و نیازمند کادر لازم برای بروکراسی دولتی بوده، به همین خاطر فضایی را به عنوان فضای تکنیکال باز میکند تا کادر موردنیازش در این فضا ترتیب شوند. اما وقتی فضا باز میشود، دیگر کنترلش دست رضاشاه نمیماند و نوعی طبقه متوسط شکل میگیرد که خودش آقای خودش است و با فکر کارهایش را پیش میبرد. این طبقه در زیر پوست جامعه حضور دارد و حضورش بعد از شهریور ۱۳۲۰ عیان میشود. در فاصله بین سالهای ۲۰ تا ۳۲ از نظر حضور مردم در صحنه سیاست، جهش بزرگی رخ میدهد، در فاصله سالهای ۳۲ تا ۴۲ حضور مردم به نظر کمرنگ شده، اما همچنان هست و نفس میکشد. در فاصله بین ۴۲ تا ۵۷ همه نیروهای سیاسی در عین اینکه تصور میشود وجودی ندارند، به شدت مشغول کارند و حتی گروههای جدیدی که عمدتا گروههای چریکی هستند نیز وارد صحنه شده و تأثیرات زیادی هم روی صحنه سیاسی کشور میگذارند. در سال ۵۷ مشخص میشود چه گروهها و جریانهایی در صحنه سیاسی کشور حضور دارند.
بعد از انقلاب ۵۷ این حضور مردم در صحنه سیاسی کشور وسعت بیشتری میگیرد و در سطح ملی گسترش مییابد. بعد از انقلاب ۵۷، هم در بیشتر شهرها و هم در بیشتر اقشار اجتماعی این حضور در صحنه سیاسی به چشم میخورد.
از نظر من اهمیت حضورهای خیابانی پرسروصدایی مانند ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ لزوما بیشتر از چندصد یا چندهزار حضور دیگر مردم در عرصه سیاست یا خیابان در اعتراضهای کوچک و خرد نیست که هر هفته یا هرماه میتوان اخبارشان را در رسانهها دنبال کرد؛ اعتراضهاو اعتصابهای کارگری و معلمان و بازنشستهها و مالباختگان و...
ویژگی دوم ساخت سیاسی ایران، از بین نرفتن و حذف نشدن هیچکدام از جریان مهم سیاسیست که از زمان مشروطه سر بلند؛ ملی، مذهبی، چپ، لیبرال، همهشان در طول این بیش از صد سال بودهاند و باقی ماندهاند. مثلا سال ۳۲ علیه دولت مصدق کودتا میشود، اما ۲۵ سال بعد و در اولین کابینه بعد از انقلاب میبینیم که بیشتر اعضا به نحوی به جبهه ملی مرتبط هستند. از سال ۴۲ تبعید و دستگیری و سرکوب مذهبیها در دستور کار حکومت پهلوی قرار میگیرد، اما مشاهده میکنیم که شبکهشان گستردهتر هم میشود. انقلاب ۵۷ رخ میدهد و همه فکر میکنند سلطنت سرنگون شده، اما ۴۰ سال بعد در شهرهای مذهبی شعار «رضاخان، روحت شاد» به گوش میرسد.
ویژگی سوم ساخت سیاسی ایران، عشق به میهن و وطنپرستیست. این ویژگی در تمام نیروهای سیاسی ایران دیده میشود.
از نظر من این ملات سیاسی استبدادناپذیر است و از صحنه سیاست بیرون نمیرود و میخواهد در همین فضای سیاسی ایران، خوشبختی و سعادت را پیدا کند. فقط و فقط دموکراسی میتواند به این ملات سیاسی، ثبات و آرامش ببخشد، البته دموکراسی با تمام اصول و قواعدش، انتخابات آزاد، آزادی احزاب و مطبوعات، گسترش جامعه مدنی و... این مردم را از صحنه سیاسی نمیتوان بیرون کرد و تنها راه ثبات برای این جامعه، دموکراسیست. اگر به دموکراسی روی نیاوریم، چیز دیگری نمیتواند این جمع را جمع نگه دارد، هرکس و هرگروه به راه خودش میرود و نتیجهاش را من آنارشی مینامم.
دموکراسی یکسری دشمن تاریخی دارد؛ نجبا، اشراف، چپ رادیکال، راست افراطی. در واقع آنهایی که شأنی فراتر از چیزی که هستند، برای خودشان قائلاند. این دشمنان دموکراسی را در همهجا میتوان یافت، اما در ایران علاوه بر آنها، گروههایی هم هستند که رقبای دموکراسی به شمار میروند. ادعای آنها این نیست که دموکراسی بد است، اما میگویند اول باید سراغ رشد اقتصادی، یا توسعه، یا فرهنگ رفت و آنها را در اولویت قرار داد و بعد از آن نوبت به دموکراسی میرسد. عده دیگری هم از تبعات دموکراسی هراس دارند و به همین خاطر دنبال بومیسازی آن هستند؛ مثلا میگویند دموکراسی دینی. گروهی دیگر هم میخواهند الگویی از یک مسیر مشخص تاریخی را پیاده کنند؛ مثلا اول بورژوازی مستقر شود و سپس دموکراسی بیاید.
#مراد_ثقفی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #جمهوری_اسلامی #حجاب #امید #سیاست #مشروطه #چپ #راست #ملی #مذهبی #ملی_مذهبی #دموکراسی #رفراندوم #انقلاب #براندازی #اصلاحات #حکومت_دینی #ایران #شریعتی #بازرگان #خامنه_ای #خمینی #بهار_عربی
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
- برچسب
- محمد مالجو, سیاست, جمهوری اسلامی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند