به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
https://bit.ly/32WNB6G
برادران دوقلویی که دو سر روی یک بدن، چهار دست و دو پا داشتند، به روستایی وارد شدند. آنها در خانه «عمه پاتسی» اتاقی اجاره کردند. اهالی روستا که خبر ورود این موجودات عجیبالخلقه را شنیدند، برای دیدن آنها به خانه او آمدند.
«آنژلو» و «لوژی» دوقلوهای عجیبالخلقه، به دعوت قاضی شهر در جلسهای به نام «انجمن روشنفکران» شرکت کردند و ناگهان دراثر برخوردی ناخودآگاه و بیاهمیت که دوقلوها آن را فراموش کرده بودند، یکی از شرکتکنندگان به آنها تنهای زد و آنها هم لگدی به او زدند. این کار که خیلی بی سروصدا انجام گرفت، فردای آن روز به مسئلهای بزرگ تبدیل شد؛ به طوری که آن مرد به کمک یک وکیل شکایتی به دادگاه شهر فرستاد، مبنیبر این که دوقلوها او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. دوقلوها هم به ناچار از یکی از اعضای انجمن روشنفکران به نام «ویلسون» خواستند که دفاع از آنها را در دادگاه به عهده بگیرد.
***
گفتنی است این کتاب با ترجمه «احمد قاضی»، در انتشارات «علمی و فرهنگی» به چاپ رسیده است.
* «سمیوئل لنگهورن کلمنز» (زادهٔ ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ - درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰) که بیشتر با نام هنریاش «مارک تواین» شناخته میشود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. پدرش قاضی، تاجری کوچک و اصالتاً اهل «ویرجینیا» بود که در «کنتاکی» درس حقوق خوانده و در همانجا ازدواج کرده بود.
در ۱۲ سالگی پدرش فوت کرد و «سمیوئل» مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش دایر کرده بود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالههای طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را مینوشت.
در ۱۸ سالگی به «سنت لوئیس» و سپس «نیویورک» رفت. مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد و نیز به شهرهای گوناگون میرفت و حروفچینی میکرد. در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای متعدد برای مجلهها مقالههای طنز مینوشت.
او با «اولیوه لنگدن»، دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک، ازدواج کرد. در سالهای بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتابهایش را در این مدت نوشت، اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روزافزونی نصیبش شد. خانم کلمنز که سالها بیمار بود، از دنیا رفت و کوچکترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد.
۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدّی و چند کتاب طنز گذراند.
کلمنز نام «مارک تواین» را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلهها مینوشت، به عنوان ادای دِین گرفت و در همهی کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
برادران دوقلو و عجیبالخلقه قصه به سبب وضعیت فیزیکی خود، ناچارند همیشه با هم باشند و با تضادی که دارند بدنی یگانه را اداره کنند. «مارک تواین» نویسنده کتاب «دوقلوهای عجیب» با چیره دستی تمام، آن چنان به شرح احوال آنها پرداخته است که خواننده با شوق زیاد داستان را دنبال میکند. ما نیز لذت شنیدن این قصه را برای شما شنیدنیتر کردهایم.
General Info about this video:
Narrator: Behrooz Razavi
Microphone: Shure SM7B
راوی« بهروز رضوی
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
https://bit.ly/32WNB6G
برادران دوقلویی که دو سر روی یک بدن، چهار دست و دو پا داشتند، به روستایی وارد شدند. آنها در خانه «عمه پاتسی» اتاقی اجاره کردند. اهالی روستا که خبر ورود این موجودات عجیبالخلقه را شنیدند، برای دیدن آنها به خانه او آمدند.
«آنژلو» و «لوژی» دوقلوهای عجیبالخلقه، به دعوت قاضی شهر در جلسهای به نام «انجمن روشنفکران» شرکت کردند و ناگهان دراثر برخوردی ناخودآگاه و بیاهمیت که دوقلوها آن را فراموش کرده بودند، یکی از شرکتکنندگان به آنها تنهای زد و آنها هم لگدی به او زدند. این کار که خیلی بی سروصدا انجام گرفت، فردای آن روز به مسئلهای بزرگ تبدیل شد؛ به طوری که آن مرد به کمک یک وکیل شکایتی به دادگاه شهر فرستاد، مبنیبر این که دوقلوها او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. دوقلوها هم به ناچار از یکی از اعضای انجمن روشنفکران به نام «ویلسون» خواستند که دفاع از آنها را در دادگاه به عهده بگیرد.
***
گفتنی است این کتاب با ترجمه «احمد قاضی»، در انتشارات «علمی و فرهنگی» به چاپ رسیده است.
* «سمیوئل لنگهورن کلمنز» (زادهٔ ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ - درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰) که بیشتر با نام هنریاش «مارک تواین» شناخته میشود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. پدرش قاضی، تاجری کوچک و اصالتاً اهل «ویرجینیا» بود که در «کنتاکی» درس حقوق خوانده و در همانجا ازدواج کرده بود.
در ۱۲ سالگی پدرش فوت کرد و «سمیوئل» مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش دایر کرده بود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالههای طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را مینوشت.
در ۱۸ سالگی به «سنت لوئیس» و سپس «نیویورک» رفت. مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد و نیز به شهرهای گوناگون میرفت و حروفچینی میکرد. در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای متعدد برای مجلهها مقالههای طنز مینوشت.
او با «اولیوه لنگدن»، دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک، ازدواج کرد. در سالهای بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتابهایش را در این مدت نوشت، اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روزافزونی نصیبش شد. خانم کلمنز که سالها بیمار بود، از دنیا رفت و کوچکترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد.
۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدّی و چند کتاب طنز گذراند.
کلمنز نام «مارک تواین» را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلهها مینوشت، به عنوان ادای دِین گرفت و در همهی کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
برادران دوقلو و عجیبالخلقه قصه به سبب وضعیت فیزیکی خود، ناچارند همیشه با هم باشند و با تضادی که دارند بدنی یگانه را اداره کنند. «مارک تواین» نویسنده کتاب «دوقلوهای عجیب» با چیره دستی تمام، آن چنان به شرح احوال آنها پرداخته است که خواننده با شوق زیاد داستان را دنبال میکند. ما نیز لذت شنیدن این قصه را برای شما شنیدنیتر کردهایم.
General Info about this video:
Narrator: Behrooz Razavi
Microphone: Shure SM7B
راوی« بهروز رضوی
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند