به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
https://bit.ly/32WNB6G
در داستان «عاشق مترسک» با مفاهیم جدیدی از مرگ، زندگی و رهایی آشنا میشویم، مثلا دریا نماد آزادی است که به بند اسارتی برای مترسک بدل میشود و به او اجازه رهایی نمیدهد....
«عاشق مترسک» نوشتهی فیلیس هستینگز ما را به یک مزرعه میبرد؛ جایی که دختری ساده و روستایی با پدری سنگدل و خشن زندگی میکند.
روزی دخترک تصمیم میگیرد تا مترسکی بسازد؛ چیزی در این دنیا که از آنِ خودش باشد؛ جایگزین همهی نداشتههای گذشته و حال... کسی که بتواند با او گفتوگو کند. او با سختی و عشق، وسایل مورد نیاز را فراهم و مترسک را درست میکند. دلش میخواهد او را در اتاقش نگه دارد، اما پدر مجبورش میکند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظهی جدایی است.
در این میان مترسکِ دخترک، جان میگیرد و برای او تبدیل به دوستداشتنیترین فرد زندگیاش میشود. مترسک نفس میکشد و کیسههای خاکاره جای خود را به گوشت و پوست واقعی میدهند! از آن هم عجیبتر اینکه مترسک حرف میزند و نام دخترک را میپرسد و از این لحظه، «اگنس» وارد سرزمین پریان میشود....
آیا نیروی عشق همانگونه که خود اگنس می گوید: «عشق مایهی حیات است و من عاشق مترسکم بودم»، به مترسک حیات داده است؟ یا ما صرفاً درگیر تخیلات دختری مالیخولیایی هستیم که برای فرار از تنهایی به توهماتش دستور خلق موجودی خیالی را داده است؟ شاید هم با مجرمی فراری و خطرناک روبهروییم!
داستان «عاشق مترسک» مرزی است بین خیال و واقعیت و همین نکته ما را تا پایان قصه با خود میبرد....
*داستان جمله ای کلیدی دارد با این مضمون: عشق زنده می کند، و دختر ساده و روستایی داستان با باور این موضوع مترسکی می سازد که زنده می شود و بالاتر از آن عاشق می شود و بر خلاف تصور شما این مترسک مردی واقعی است که در جلد مترسک رفته و سرنوشت دختر را تغییر می دهد و ما نتیجه می گیریم ایمان حقیقی هر ناممکنی را ممکن می سازد
آیا تاکنون با اندیشههای فانتزی و وهمآلود یک دختربچه به جهان رویاهایش سفر کردهاید؟ افکاری که ما را در دنیای شیرین و خیالی غرق کند تا مرز بین خیال و واقعیت را تشخیص ندهیم؛ همانها که پرسشهای فلسفی عمیقی از زندگی، مرگ و هستی مطرح میکند و ما را در طول داستان به چالش میکشد!
در داستان «عاشق مترسک» با مفاهیم جدیدی از مرگ، زندگی و رهایی آشنا میشویم، مثلا دریا نماد آزادی است که به بند اسارتی برای مترسک بدل میشود و به او اجازه رهایی نمیدهد....
«عاشق مترسک» نوشتهی فیلیس هستینگز ما را به یک مزرعه میبرد؛ جایی که دختری ساده و روستایی با پدری سنگدل و خشن زندگی میکند.
روزی دخترک تصمیم میگیرد تا مترسکی بسازد؛ چیزی در این دنیا که از آنِ خودش باشد؛ جایگزین همهی نداشتههای گذشته و حال... کسی که بتواند با او گفتوگو کند. او با سختی و عشق، وسایل مورد نیاز را فراهم و مترسک را درست میکند. دلش میخواهد او را در اتاقش نگه دارد، اما پدر مجبورش میکند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظهی جدایی است.
در این میان مترسکِ دخترک، جان میگیرد و برای او تبدیل به دوستداشتنیترین فرد زندگیاش میشود. مترسک نفس میکشد و کیسههای خاکاره جای خود را به گوشت و پوست واقعی میدهند! از آن هم عجیبتر اینکه مترسک حرف میزند و نام دخترک را میپرسد و از این لحظه، «اگنس» وارد سرزمین پریان میشود....
آیا نیروی عشق همانگونه که خود اگنس می گوید: «عشق مایهی حیات است و من عاشق مترسکم بودم»، به مترسک حیات داده است؟ یا ما صرفاً درگیر تخیلات دختری مالیخولیایی هستیم که برای فرار از تنهایی به توهماتش دستور خلق موجودی خیالی را داده است؟ شاید هم با مجرمی فراری و خطرناک روبهروییم!
داستان «عاشق مترسک» مرزی است بین خیال و واقعیت و همین نکته ما را تا پایان قصه با خود میبرد....
*داستان جمله ای کلیدی دارد با این مضمون: عشق زنده می کند، و دختر ساده و روستایی داستان با باور این موضوع مترسکی می سازد که زنده می شود و بالاتر از آن عاشق می شود و بر خلاف تصور شما این مترسک مردی واقعی است که در جلد مترسک رفته و سرنوشت دختر را تغییر می دهد و ما نتیجه می گیریم ایمان حقیقی هر ناممکنی را ممکن می سازد
از ایرانصدا بشنوید
آیا تاکنون با اندیشههای فانتزی و وهمآلود یک دختربچه به جهان رویاهایش سفر کردهاید؟ افکاری که ما را در دنیای شیرین و خیالی غرق کند تا مرز بین خیال و واقعیت را تشخیص ندهیم؛ همانها که پرسشهای فلسفی عمیقی از زندگی، مرگ و هستی مطرح میکند و ما را در طول داستان به چالش میکشد!
کتاب مرجع
Scarecrow Lover (Rapture in my Rags)
Author: Phyllis Hastings
راویان: شبنم قلیخانی، بهرام سرورینژاد
ژانر: رمان
کاری از گروه ایران صدا و گروه کتاب خوان
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
https://bit.ly/32WNB6G
در داستان «عاشق مترسک» با مفاهیم جدیدی از مرگ، زندگی و رهایی آشنا میشویم، مثلا دریا نماد آزادی است که به بند اسارتی برای مترسک بدل میشود و به او اجازه رهایی نمیدهد....
«عاشق مترسک» نوشتهی فیلیس هستینگز ما را به یک مزرعه میبرد؛ جایی که دختری ساده و روستایی با پدری سنگدل و خشن زندگی میکند.
روزی دخترک تصمیم میگیرد تا مترسکی بسازد؛ چیزی در این دنیا که از آنِ خودش باشد؛ جایگزین همهی نداشتههای گذشته و حال... کسی که بتواند با او گفتوگو کند. او با سختی و عشق، وسایل مورد نیاز را فراهم و مترسک را درست میکند. دلش میخواهد او را در اتاقش نگه دارد، اما پدر مجبورش میکند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظهی جدایی است.
در این میان مترسکِ دخترک، جان میگیرد و برای او تبدیل به دوستداشتنیترین فرد زندگیاش میشود. مترسک نفس میکشد و کیسههای خاکاره جای خود را به گوشت و پوست واقعی میدهند! از آن هم عجیبتر اینکه مترسک حرف میزند و نام دخترک را میپرسد و از این لحظه، «اگنس» وارد سرزمین پریان میشود....
آیا نیروی عشق همانگونه که خود اگنس می گوید: «عشق مایهی حیات است و من عاشق مترسکم بودم»، به مترسک حیات داده است؟ یا ما صرفاً درگیر تخیلات دختری مالیخولیایی هستیم که برای فرار از تنهایی به توهماتش دستور خلق موجودی خیالی را داده است؟ شاید هم با مجرمی فراری و خطرناک روبهروییم!
داستان «عاشق مترسک» مرزی است بین خیال و واقعیت و همین نکته ما را تا پایان قصه با خود میبرد....
*داستان جمله ای کلیدی دارد با این مضمون: عشق زنده می کند، و دختر ساده و روستایی داستان با باور این موضوع مترسکی می سازد که زنده می شود و بالاتر از آن عاشق می شود و بر خلاف تصور شما این مترسک مردی واقعی است که در جلد مترسک رفته و سرنوشت دختر را تغییر می دهد و ما نتیجه می گیریم ایمان حقیقی هر ناممکنی را ممکن می سازد
آیا تاکنون با اندیشههای فانتزی و وهمآلود یک دختربچه به جهان رویاهایش سفر کردهاید؟ افکاری که ما را در دنیای شیرین و خیالی غرق کند تا مرز بین خیال و واقعیت را تشخیص ندهیم؛ همانها که پرسشهای فلسفی عمیقی از زندگی، مرگ و هستی مطرح میکند و ما را در طول داستان به چالش میکشد!
در داستان «عاشق مترسک» با مفاهیم جدیدی از مرگ، زندگی و رهایی آشنا میشویم، مثلا دریا نماد آزادی است که به بند اسارتی برای مترسک بدل میشود و به او اجازه رهایی نمیدهد....
«عاشق مترسک» نوشتهی فیلیس هستینگز ما را به یک مزرعه میبرد؛ جایی که دختری ساده و روستایی با پدری سنگدل و خشن زندگی میکند.
روزی دخترک تصمیم میگیرد تا مترسکی بسازد؛ چیزی در این دنیا که از آنِ خودش باشد؛ جایگزین همهی نداشتههای گذشته و حال... کسی که بتواند با او گفتوگو کند. او با سختی و عشق، وسایل مورد نیاز را فراهم و مترسک را درست میکند. دلش میخواهد او را در اتاقش نگه دارد، اما پدر مجبورش میکند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظهی جدایی است.
در این میان مترسکِ دخترک، جان میگیرد و برای او تبدیل به دوستداشتنیترین فرد زندگیاش میشود. مترسک نفس میکشد و کیسههای خاکاره جای خود را به گوشت و پوست واقعی میدهند! از آن هم عجیبتر اینکه مترسک حرف میزند و نام دخترک را میپرسد و از این لحظه، «اگنس» وارد سرزمین پریان میشود....
آیا نیروی عشق همانگونه که خود اگنس می گوید: «عشق مایهی حیات است و من عاشق مترسکم بودم»، به مترسک حیات داده است؟ یا ما صرفاً درگیر تخیلات دختری مالیخولیایی هستیم که برای فرار از تنهایی به توهماتش دستور خلق موجودی خیالی را داده است؟ شاید هم با مجرمی فراری و خطرناک روبهروییم!
داستان «عاشق مترسک» مرزی است بین خیال و واقعیت و همین نکته ما را تا پایان قصه با خود میبرد....
*داستان جمله ای کلیدی دارد با این مضمون: عشق زنده می کند، و دختر ساده و روستایی داستان با باور این موضوع مترسکی می سازد که زنده می شود و بالاتر از آن عاشق می شود و بر خلاف تصور شما این مترسک مردی واقعی است که در جلد مترسک رفته و سرنوشت دختر را تغییر می دهد و ما نتیجه می گیریم ایمان حقیقی هر ناممکنی را ممکن می سازد
از ایرانصدا بشنوید
آیا تاکنون با اندیشههای فانتزی و وهمآلود یک دختربچه به جهان رویاهایش سفر کردهاید؟ افکاری که ما را در دنیای شیرین و خیالی غرق کند تا مرز بین خیال و واقعیت را تشخیص ندهیم؛ همانها که پرسشهای فلسفی عمیقی از زندگی، مرگ و هستی مطرح میکند و ما را در طول داستان به چالش میکشد!
کتاب مرجع
Scarecrow Lover (Rapture in my Rags)
Author: Phyllis Hastings
راویان: شبنم قلیخانی، بهرام سرورینژاد
ژانر: رمان
کاری از گروه ایران صدا و گروه کتاب خوان
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند