به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
https://bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی چنین گذشت بر من اثر ناتالیا گینزبورگ
دختری، دور از پدر و مادر خود، در پانسیونی زندگی میکند. او دختری معمولی و بدون هیچ جذابیت روحی و جسمی است. او تدریس میکند و روال زندگیاش بسیار یکنواخت و بیهیجان است. این روال با ورود مردی به نام «آلبرتو» به زندگیاش تغییر میکند.
داستان با شلیک زن راوی داستان به چشمان آلبرتو، همسرش، آغاز میشود و سپس زن، داستان زندگی خودش را روایت میکند. زن چهارسالی است که با آلبرتو زندگی میکند و از مدّتها پیش احساس میکرد که مرد قصد ترککردن او را دارد. مرد در گذشته چندینبار تصمیم به این کار گرفته بود، اما با مردن دخترشان، به زندگی با همسرش ادامه میدهد.
روزی که این قتل اتفاق میافتد، آلبرتو از زن میخواهد تا وسایل سفرش را آماده کند که به رم برود. اما زن بر این باور است که همسرش قصد مسافرت با شخص دیگری را دارد.
زن راوی داستان شروع به تعریف ماجرای آشناییاش با آلبرتو میکند. مردی که ۱۴سال از او بزرگتر است. رفتارهای عجیب آلبرتوی ۴۰ساله او را مجذوب خودش میکند و سرانجام آن دو با هم ازدواج میکنند. اما مدت کوتاهی بعد از ازدواج، توجه مرد به او کم شده و به مسافرتهای بسیاری میرود و بیشتر اوقات هم بهانهی آن را به گردن «آگوستو»، دوست دوران کودکیاش میاندازد.
در یکی از این سفرها، زن، دوست شوهرش را در خیابان شهر خودشان میبیند و متوجه میشود که در همهی این مدت، آلبرتو به او دروغ گفته است. درواقع آلبرتو این زمان را با شخص دیگری که از جوانی به او علاقهمند بوده، سپری کرده است. زن شگفتزده به اتاق مرد میرود. اتاقی که همیشه درش قفل است و آلبرتو اسلحهای را در آن پنهان کرده است!
سفرهای مرد بیشتر و بیشتر میشوند و زن دیگر از او هیچ سؤالی نمیکند. پس از مدتی آنها بچهدار میشوند. اما کودکشان ضعیف و بیمار است. حالا تمام توجه و اعتنای زن معطوف به دختر کوچکش میشود. هیچ چیز به این اندازه برای او مهم نیست و دیگر برایش فرقی نمیکند که مرد به او توجهی دارد یا ندارد.
در یکی از همین روزها زن به همراه دخترش در پارک قدم میزنند که یک مرتبه آن زن دیگر را همراه آلبرتو میبیند. مرد هم آنها را میبیند. وقتی که آلبرتو به خانه بازمیگردد، آنها تصمیم به جدایی میگیرند. تنها خواستهی زن آن است که قبل از جدایی برای یکبار با آن زن که نامش «جوانا» است، روبهرو شود.
سرانجام زن، جوانا را میبیند و با او حرف میزند. بعد از دیدن او کمی احساس راحتی میکند و تصمیم میگیرد با دخترخالهاش به مسافرت برود، اما وقتی در سفر است، دخترش براثر بیماری مننژیت میمیرد.
کتاب مرجع
È stato così (The Dry Heart) - ۱۹۴۷
Author: Natalia Ginzburg
همراهان گرامی، پیشاپیش بابت کیفیت پایین فصل اول، پوزش میخواهیم.
راوی: فاطمه رکنی
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان#Ketab Gooya #Ketab_gooya_Soti #فاطمه_رکنی
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است
00:00:00 فصل اول
00:19:42 فصل دوم
00:40:43 فصل سوم
00:59:30 فصل چهارم
01:17:03 فصل پنجم
01:36:46 فصل ششم
https://bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی چنین گذشت بر من اثر ناتالیا گینزبورگ
دختری، دور از پدر و مادر خود، در پانسیونی زندگی میکند. او دختری معمولی و بدون هیچ جذابیت روحی و جسمی است. او تدریس میکند و روال زندگیاش بسیار یکنواخت و بیهیجان است. این روال با ورود مردی به نام «آلبرتو» به زندگیاش تغییر میکند.
داستان با شلیک زن راوی داستان به چشمان آلبرتو، همسرش، آغاز میشود و سپس زن، داستان زندگی خودش را روایت میکند. زن چهارسالی است که با آلبرتو زندگی میکند و از مدّتها پیش احساس میکرد که مرد قصد ترککردن او را دارد. مرد در گذشته چندینبار تصمیم به این کار گرفته بود، اما با مردن دخترشان، به زندگی با همسرش ادامه میدهد.
روزی که این قتل اتفاق میافتد، آلبرتو از زن میخواهد تا وسایل سفرش را آماده کند که به رم برود. اما زن بر این باور است که همسرش قصد مسافرت با شخص دیگری را دارد.
زن راوی داستان شروع به تعریف ماجرای آشناییاش با آلبرتو میکند. مردی که ۱۴سال از او بزرگتر است. رفتارهای عجیب آلبرتوی ۴۰ساله او را مجذوب خودش میکند و سرانجام آن دو با هم ازدواج میکنند. اما مدت کوتاهی بعد از ازدواج، توجه مرد به او کم شده و به مسافرتهای بسیاری میرود و بیشتر اوقات هم بهانهی آن را به گردن «آگوستو»، دوست دوران کودکیاش میاندازد.
در یکی از این سفرها، زن، دوست شوهرش را در خیابان شهر خودشان میبیند و متوجه میشود که در همهی این مدت، آلبرتو به او دروغ گفته است. درواقع آلبرتو این زمان را با شخص دیگری که از جوانی به او علاقهمند بوده، سپری کرده است. زن شگفتزده به اتاق مرد میرود. اتاقی که همیشه درش قفل است و آلبرتو اسلحهای را در آن پنهان کرده است!
سفرهای مرد بیشتر و بیشتر میشوند و زن دیگر از او هیچ سؤالی نمیکند. پس از مدتی آنها بچهدار میشوند. اما کودکشان ضعیف و بیمار است. حالا تمام توجه و اعتنای زن معطوف به دختر کوچکش میشود. هیچ چیز به این اندازه برای او مهم نیست و دیگر برایش فرقی نمیکند که مرد به او توجهی دارد یا ندارد.
در یکی از همین روزها زن به همراه دخترش در پارک قدم میزنند که یک مرتبه آن زن دیگر را همراه آلبرتو میبیند. مرد هم آنها را میبیند. وقتی که آلبرتو به خانه بازمیگردد، آنها تصمیم به جدایی میگیرند. تنها خواستهی زن آن است که قبل از جدایی برای یکبار با آن زن که نامش «جوانا» است، روبهرو شود.
سرانجام زن، جوانا را میبیند و با او حرف میزند. بعد از دیدن او کمی احساس راحتی میکند و تصمیم میگیرد با دخترخالهاش به مسافرت برود، اما وقتی در سفر است، دخترش براثر بیماری مننژیت میمیرد.
کتاب مرجع
È stato così (The Dry Heart) - ۱۹۴۷
Author: Natalia Ginzburg
همراهان گرامی، پیشاپیش بابت کیفیت پایین فصل اول، پوزش میخواهیم.
راوی: فاطمه رکنی
#Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان#Ketab Gooya #Ketab_gooya_Soti #فاطمه_رکنی
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است
00:00:00 فصل اول
00:19:42 فصل دوم
00:40:43 فصل سوم
00:59:30 فصل چهارم
01:17:03 فصل پنجم
01:36:46 فصل ششم
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند