هوای قریه بارانیست - براساس شعری از شمس لنگرودی
هوای قریه بارانیست
کسی از دور می آید
کسی از منظر گلبوته های نور می آید
صدایش بوی جنگلهای باران خورده را دارد
و وقتی گیسوانش را رها در باد می سازد
دل من سخت می گیرد؛ دلم از غصه میمیرد
هوای قریه بارانی ست
می بینی که ساحلها چه خاموش است ؟
کنار جاده ها دیگر گل لادن نمی روید .
آه برنجستانما غمگین غمگین است
و دیگر برزگرها شعر لیلی را نمی خوانند
روایتهای شیرین را نمی دانند
هوا در عطر سوسن های وحشی
بوی اردکهای کوهی را نمی ریزد
و در شبهای مهتابی
صدایی جز هیاهوی مترسکها نمی آید
تمام کوچه ها دلتنگ دلتنگند
ستاره جان خداحافظ
دل من سخت غمگین است ...
.
.
.
هوای قریه بارانیست
کسی از دور می آید
کسی از منظر گلبوته های نور می آید
صدایش بوی جنگلهای باران خورده را دارد
و وقتی گیسوانش را رها در باد می سازد
دل من سخت می گیرد؛ دلم از غصه میمیرد
هوای قریه بارانی ست
می بینی که ساحلها چه خاموش است ؟
کنار جاده ها دیگر گل لادن نمی روید .
آه برنجستانما غمگین غمگین است
و دیگر برزگرها شعر لیلی را نمی خوانند
روایتهای شیرین را نمی دانند
هوا در عطر سوسن های وحشی
بوی اردکهای کوهی را نمی ریزد
و در شبهای مهتابی
صدایی جز هیاهوی مترسکها نمی آید
تمام کوچه ها دلتنگ دلتنگند
ستاره جان خداحافظ
دل من سخت غمگین است ...
.
.
.
- دسته بندی
- موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند