یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم/
در میان لاله و گل ، آشیانی داشتم/
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار/
پای آن سرو روان ، اشک روانی داشتم/
آتشم برجان ولی از شکوه لب خاموش بود/
عشق را از اشک حسرت ، ترجمانی داشتم/
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس در گهی/
چون غبار از شکر ، سر بر آستا نی داشتم/
در خزان با سرو و نسرینم ، بهاری تازه بود/
در زمین با ماه و پروین ، آسمانی دا شتم/
درد بی عشقی زجانم برده طاقت، ورنه من/
داشتم آرام ، تا آرام جا نی دا شتم/
بلبل طبعم کنون باشد زتنهایی خموش/
نغمه ها بودی مرا ، تا همزبانی داشت
در میان لاله و گل ، آشیانی داشتم/
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار/
پای آن سرو روان ، اشک روانی داشتم/
آتشم برجان ولی از شکوه لب خاموش بود/
عشق را از اشک حسرت ، ترجمانی داشتم/
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس در گهی/
چون غبار از شکر ، سر بر آستا نی داشتم/
در خزان با سرو و نسرینم ، بهاری تازه بود/
در زمین با ماه و پروین ، آسمانی دا شتم/
درد بی عشقی زجانم برده طاقت، ورنه من/
داشتم آرام ، تا آرام جا نی دا شتم/
بلبل طبعم کنون باشد زتنهایی خموش/
نغمه ها بودی مرا ، تا همزبانی داشت
- دسته بندی
- موسیقی سنتی و نواحی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند