Write For Us

تنها بیا: استاد عبدالوهاب شهیدی-F.L.ف.ل./اجرا در سن ۸۲ سالگی

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
203 نمایش
Published
تنها بیا
استاد عبدالوهاب شهیدی
/اجرا در سن ۸۲ سالگی \
شعر " شرح پریشانی" درقالب تلفیقی از ترکیب بند و مسمط
شاهکار کمال الدین محمد وحشی بافقی
-----
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟
روزگاری من و او ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
.................
-ف.ل.F.L

تنها بیا
استاد عبدالوهاب شهیدی
/اجرا در سن ۸۲ سالگی \
شعر " شرح پریشانی" درقالب تلفیقی از ترکیب بند و مسمط
شاهکار کمال الدین محمد وحشی بافقی
-----
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید/ داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید/گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟/ سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟
روزگاری من و او ساکن کویی بودیم/ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم/ بسته سلسله سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود/ یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت/ سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت/ یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم/ باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او/داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او/شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد/کی سر برگ من بی سروسامان دارد
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر/که دهم جای دگر دل به دل آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر/بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود/من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
پیش او یار نو و یار کهن هردو یکی ست/حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی سی
قول زاغ و غزل مرغ چمن هردو یکی ست/نغمه بلبل و غوغای زغن هر دو یکی ست
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود/زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
چون چنین است پی کار دگر باشم به/چند روزی پی دلدار دگر باشم به
عندلیب گل رخسار دگر باشم به/مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به
نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش/سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست/میتوان یافت که بر دل ز منش یاری هست
از من و بندگی من اگر اشعاری هست/بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی/بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است/راه صد بادیه درد بریدیم بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است/اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
بعد از این ما و سر کوی دل آرای دگر/با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود/آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود/چه گمان غلط است این برود چون نرود
چند کس از تو و یاران تو آزرده شود/دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
ای پسر چند به کام دگرانت بینم/سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم
مایه عیش مدام دگرانت بینم/ساقی مجلس عام دگرانت بینم
تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند/چه هوسها که ندارند هوسناکی چند
یار این طایفه خانه برانداز مباش/از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
میشوی شهره به این فرقه هم آواز مباش/غافل از لعب حریفان دغل باز مباش
به که مشغول به این شغل نسازی خود را/این نه کاری ست مبادا که ببازی خود را
در کمین تو بسی عیب شماران هستند/سینه پر درد ز تو کینه گذاران هستند
داغ بر سینه ز تو سینه فکاران هستند/غرض اینست که در قصد تو یاران هستند
باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری/واقف کشتی خود باش که پایی نخوری
گرچه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت/وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت/با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت
حاش لله که وفای تو فراموش کند/سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند
----------
F.L.ف.ل.
دسته بندی
موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند