Write For Us

‏گریه را به مستی بهانه کردم: استاد عبدالوهاب شهیدی/شعر عارف قزوینی-ف.ل.F.L/

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
198 نمایش
Published
استادعبدالوهاب شهیدی+عارف قزوینی : گریه را به مستی
-----------------------------
نوار کاست به بازار نیامده این اثر را در سال ۱۳۵۷در زمان تغییر حکومت در ایران از استاد بزرگ و یگانه
"جلیل شهناز"
به عنوان هدیه ایشان به من، دریافت داشتم؛ با این تاکید ایشان :
" یکی از زیبا‌ترین و با ارزشترین آثار برنامه گلها و موسیقی ایران،قدرشو بدونید "
- با آرزوی زندگی‌ هر چه درازتر برای استاد شهیدی نازنین ،
-،فرخ لیوانی
ف.ل.F.L
======
سروده عارف قزوینی

گریه را به مستی بهانه کردم
شکوِه‌ها ز دست زمانه کردم
آستین چـو از دیده برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم


نالـه دروغـیـن اثــر نـدارد
شام ما چو از پی سحر ندارد
مرده بهتر زآن کو ، هنر ندارد
گریه تا سحرگه من عاشقانه کردم

همچو چشم مستت جهان خراب است
رخ مپوش که ایـــن دور انتخاب است
...............................
مــن تـــو را بـه خـــوبــی نشـانه کردم

دلا خمــوشـــی چرا چو خــم نجـوشی چرا
برون شـد از پرده راز تــو پــرده‌پوشــی چرا

راز دل همــان به نهفتـه ماند
گفتنـش چو نتوان نگفته ماند
فتنـه به کـه یک چند خفته ماند
گنـــج بــر درِ دل خـــزانه کردم

باغبان چه گویم به من چه‌ها کرد
کینـــه‌هــای دیـرینــه بـرمـلا کرد
دسـت مـن ز دامـان گل جدا کرد
تا به شاخه گل یک دم آشیانه کردم
دسته بندی
موسیقی سنتی و نواحی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند