Write For Us

قصه های مجید 3 - نمره ، با صدای مهدی پاکدل | Majid's stories - Score

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
170 نمایش

  • سپاس! با دوستان خود به اشتراك بگذاريد!

    شما اين ويدئو را نپسنديديد! از بازخوردتان سپاسگزاريم

ava
Published
قصه های مجید 3 - نمره ، با صدای مهدی پاکدل | Majid's stories - Score

قصه‌های مجید بخش سوم:
1.ناظم 2.هندوانه 3.شهرت 4.اردو 5.بیل 6.آبگوشت 7.کروات 8.خیاط 9.کتابخوان 10.نان 11.سیبیل 12.نمره 13.دعوا

توضیح اثر:
معرفی کتاب صوتی قصه‌های مجید ۳
بچه‌های ایران به خصوص دهه شصتی‌ها، مجید، پسر پرشر و شور و ساده‌دل و بی‌بی، مادربزرگ دلسوز و مهربان او را خوب می‌شناسند و بارها با دیدن شیرین‌کاری‌ها، دردسرها و ماجراهایش از تلوزیون خندیده‌اند و شاید هم گریسته‌اند.

هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده توانای حوزه کودک و نوجوان در سال ۱۳۵۳ مجموعه‌ی قصه‌های مجید را برای رادیو نوشت. اجرای رادیویی قصه‌های مجید پنجشنبه‌ها روی آنتن می‌رفت. و ژاله علو،گوینده پیشکسوت و خوش صدای کشور، نقش بی‌بی را داشت. قصه‌های مجید بعد از انقلاب چاپ و در سال ۶۴ کتاب برگزیده‌ی سال شد.

مجید، نوجوانی اهل کرمان است که پدر و مادر خود را از دست داده و با بی‌بی، مادربزرگش زندگی می‌کند. آنان با حقوق باز نشستگی پدربزرگ، روزگار می‌گذرانند. بی‌بی با بافتن ژاکت و فروش آن‌ها و مجید با کار در نانوائی در بعدازظهرها و روزهای تابستان، کمک‌خرج خانه ‌اند. قصه‌های مجید در واقع اشاره‌ای به گوشه‌هایی از زندگی نوجوانی خود هوشنگ مرادی‌کرمانی است.

مجید زیاد کتاب می‌خواند، عاشق فیلم و بازیگری است، اما دستش تنگ است. همه‌ی این ویژگی‌ها همراه با شیرین‌کاری‌های دیگر این پسر، دستمایه‌ای برای خلق فصه‌های مجید است. داستان‌ها از طنزی دارند که با نثر عامیانه و زبان صمیمی به دل می‌نشیند. نوجوانان با شنیدن و خواندن این اثر متوجه می‌شوند که مسائلی مثل فقر و یتیم بودن، نمی‌تواند مانع پیشرفت باشد. در این کتاب، بچه‌ها با نوجوانی خودساخته و با اعتمادبه‌نفس روبه‌رو می‌شوند که از پس خیلی از کارها برمی‌آید و ترس را نمی‌شناسد.

مهدی‌پاکدل روایتگر قصه‌های مجید است و موسیقی دلنشین مهدی زارع این اثر را همراهی می‌کند.

در آستانه‌ 50 سالگی تولد مجید، قصه‌هایش را با صدای گرم و شیرین مهدی پاکدل می شنویم که مهدی خود خاطره ای از آن دارد:
«از بچه هایی بودم در اصفهان که دلم میخواست مجیدِ این قصه ها باشم. سنم کم بود و لاغر و کوچولو بودم. کارگردان نپذیرفت. حسرتِ «مجید»شدن در دلم ماند. دنیا چرخید و چرخید و امروز من با همان حس نوجوانی قصه ها را می خوانم. دنیا را می بینی!»

دسته بندی
اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند