Ayandeye Shere tanze Iranیواشکیآورده اند شیخ ده ما یواشکی/ میلش کشیده بر خر و خرما یواشکیافطارِ آشکار به نان و پنیر و دوغ / شامش کباب با قزل آلا یواشکیپول زکات و خمس و وجوهات اهل ده / کرده نهان میان متکا یواشکیگفتم چرا میان متکا جناب شیخ ؟ / گفت از برای روز مبادا یواشکیاز بس که خورده مال یتیم و صغیر را / طولش شده برابر پهنا یواشکی (نه این که دیگه یواشکی نیست)آن باده ها که بود به سرداب کدخدا / گویند خورده حضرت آقا یواشکیوعظ و نماز در ده پایین، جمعه ها / شش روز حال در ده بالا یواشکیدر خانه ی فلان زن بیوه کنار رود / تسبیح شیخ مانده شبی جا ، یواشکیاز بس که کرده صیغه زنان بدون شوی / نصف دهات را شده بابا یواشکیسالی چهار مرتبه لندن سفر کند / بی پاس و مهر و دستک و ویزا ، یواشکیبا کدخدای کرده تبانی و شیره ها / مالیده اند فرق رعایا یواشکیهر آن چه باغ و مزرعه بی وارث و سند / خوردند جمله یا علنی یا یواشکیحکمی که آن یکی بدهد از سر شکم / خودکار این یکی کند امضا یواشکیقبلن حساب کار دودوتا چهار بود / حالا چهارتا شده چل تا یواشکیگویند بینشان شکرآب است مدتی / گویا کشیده کار به دعوا یواشکیاین از برای آن زند و آن برای این / هی می زنند سایه ی هم را یواشکیحالا تقی به جای نقی هست کدخدا / چون جابجا شده همه آرا یواشکیهالو هوا پس است، برو کشک خود بساب / زیپ دهان ببند و بزن جا یواشکی
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند