سخنرانی رضا منصوری در سمینار نظام دانشگاه و آینده فلسفه در ایران
دکتر رضا منصوری فیزیکدان و عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف است.
دکتر رضا منصوری، در زمرۀ اهل علمی است که دربارۀ معنا و ضرورت کار علمی میاندیشد. او همواره نارضایتی خودش از وضعیت علمی دانشگاههای ایران را در مقایسه با استانداردهای جهانی، ابراز داشته است. در این سخنرانی نیز بحث خود را با نقد مسیر رشد علمی کشور و موانع پیشروی آن آغاز میکند. به نظر میرسد منصوری دریافته است که علم باید بتواند به نحوی علمی، از ضرورت خودش دفاع کند، دفاعی که در مرز علم و فلسفه، اتفاق میافتد و بهدرستی پای علوم محض – و نه کاربردی- را به میان میکشد. شاید در نگاه نخست اینگونه به نظر آید که پرسش منصوری، نهایتا همان پرسش دمِ دستی و کلیشهای است که «علم را به چه کار؟». و لابد در مقام پاسخ باید فهرستی از قابلیتهای علوم و فنون برای رشد و پیشرفت جامعه را ردیف کرد! اما دکتر منصوری واقف است که پرسش او نه پرسشی دربارۀ ضرورت علوم کاربردی، بلکه پرسش از ضرورت فلسفیدن در کار علمی و اهمیت فلسفه برای علم است. این همان پرسش «فلسفه را به چه کار؟» است. منصوری توسعۀ کشور را بدون توجه به تفکر و تفلسف ناممکن میداند: فلسفه باید بتواند علم را برای ما ایرانیان، حاضر کند و معنایی از توسعه که با ما نسبتی دارد و نیز در نسبت با ما ممکن است را به دست دهد. البته در اینجا بصیرتی نیز برای اهل فلسفه در کار است. دانشجوی فلسفه، دائما از خودش میپرسد «فلسفه باید چگونه باشد؟» به نظر منصوری، فلسفهای که نتواند با مسیر توسعۀ کشور گره بخورد و نقشی بیافریند، اصلا فلسفه نیست. فلسفه نه تنها نمیتواند در کناری بنشیند، بلکه باید مسئولانه در میدان حاضر باشد تا بتواند نام فلسفه را به خود بگیرد و شایستۀ قرار گرفتن در کنار علم باشد.
این سخنرانی در ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ایراد شده است.
دکتر رضا منصوری فیزیکدان و عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف است.
دکتر رضا منصوری، در زمرۀ اهل علمی است که دربارۀ معنا و ضرورت کار علمی میاندیشد. او همواره نارضایتی خودش از وضعیت علمی دانشگاههای ایران را در مقایسه با استانداردهای جهانی، ابراز داشته است. در این سخنرانی نیز بحث خود را با نقد مسیر رشد علمی کشور و موانع پیشروی آن آغاز میکند. به نظر میرسد منصوری دریافته است که علم باید بتواند به نحوی علمی، از ضرورت خودش دفاع کند، دفاعی که در مرز علم و فلسفه، اتفاق میافتد و بهدرستی پای علوم محض – و نه کاربردی- را به میان میکشد. شاید در نگاه نخست اینگونه به نظر آید که پرسش منصوری، نهایتا همان پرسش دمِ دستی و کلیشهای است که «علم را به چه کار؟». و لابد در مقام پاسخ باید فهرستی از قابلیتهای علوم و فنون برای رشد و پیشرفت جامعه را ردیف کرد! اما دکتر منصوری واقف است که پرسش او نه پرسشی دربارۀ ضرورت علوم کاربردی، بلکه پرسش از ضرورت فلسفیدن در کار علمی و اهمیت فلسفه برای علم است. این همان پرسش «فلسفه را به چه کار؟» است. منصوری توسعۀ کشور را بدون توجه به تفکر و تفلسف ناممکن میداند: فلسفه باید بتواند علم را برای ما ایرانیان، حاضر کند و معنایی از توسعه که با ما نسبتی دارد و نیز در نسبت با ما ممکن است را به دست دهد. البته در اینجا بصیرتی نیز برای اهل فلسفه در کار است. دانشجوی فلسفه، دائما از خودش میپرسد «فلسفه باید چگونه باشد؟» به نظر منصوری، فلسفهای که نتواند با مسیر توسعۀ کشور گره بخورد و نقشی بیافریند، اصلا فلسفه نیست. فلسفه نه تنها نمیتواند در کناری بنشیند، بلکه باید مسئولانه در میدان حاضر باشد تا بتواند نام فلسفه را به خود بگیرد و شایستۀ قرار گرفتن در کنار علم باشد.
این سخنرانی در ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ایراد شده است.
- دسته بندی
- تکنولوژی و علم
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند