به منظور آگاهی از افزوده شدن کتابهای جدید، به کانال ما بپیوندید:
https://bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی جشن فرخنده اثر جلال آلاحمد
ظهر که از مدرسه برگشتم بابام داشت سرحوض وضو میگرفت، سلامم توی دهانم بود که باز خورده فرمایشات شروع شد:
- بیا دستت را آب بکش، بدو سر پشتبون حوله منو بیار.
عادتش این بود. چشمش که به یک کداممان میافتاد شروع میکرد، به من یا مادرم یا خواهر کوچکم. دستم را زدم توی حوض که ماهیها در رفتند و پدرم گفت:
- کره خر! یواشتر.
و دویدم به طرف پلکان بام. ماهیها را خیلی دوست داشت. ماهیهای سفید و قرمز حوض را. وضو که میگرفت اصلا ماهیها از جاشان هم تکان نمیخوردند. اما نمیدانم چرا تا من میرفتم طرف حوض در میرفتند. سرشانرا میکردند پایین و دمهاشان را به سرعت میجنباندند و میرفتند ته حوض. این بود که از ماهیها لجم میگرفت. توی پلکان دو سه تا فحش بهشان دادم و حالا روی پشت بام بودم. همه جا آفتاب بود اما سوزی میآمد که نگو. و همسایهمان داشت کفترهایش را دان میداد. حوله را از روی بند برداشتم و ایستادم به تماشای کفترها. اینها دیگر ترسی از من نداشتند. سلامی به همسایهمان کردم که تازگی دخترش را شوهر داده بود و خودش تک و تنها توی خانه زندگی میکرد. یکی از کفترها دور قوزک پاهایش هم پرداشت. چرخی و یک میزان. و آنقدر قشنگ راه میرفت و بقو بقو میکرد که نگو.
سید جلالالدین سادات آل احمد (۱۱ آذر ۱۳۰۲ – ۱۸ شهریور ۱۳۴۸) روشنفکر سوسیالیست، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی بود. وی همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بهسزایی گذاشت.
داستان مرجع:
جشن فرخنده
نویسنده: جلال آلاحمد
ژانر: داستان کوتاه
راوی: فریبا متخصص، علی عمرانی
#کتاب_گویا_صوتی
#جلال_آلاحمد
#فریبا_متخصص_علی_عمرانی
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است.
https://bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی جشن فرخنده اثر جلال آلاحمد
ظهر که از مدرسه برگشتم بابام داشت سرحوض وضو میگرفت، سلامم توی دهانم بود که باز خورده فرمایشات شروع شد:
- بیا دستت را آب بکش، بدو سر پشتبون حوله منو بیار.
عادتش این بود. چشمش که به یک کداممان میافتاد شروع میکرد، به من یا مادرم یا خواهر کوچکم. دستم را زدم توی حوض که ماهیها در رفتند و پدرم گفت:
- کره خر! یواشتر.
و دویدم به طرف پلکان بام. ماهیها را خیلی دوست داشت. ماهیهای سفید و قرمز حوض را. وضو که میگرفت اصلا ماهیها از جاشان هم تکان نمیخوردند. اما نمیدانم چرا تا من میرفتم طرف حوض در میرفتند. سرشانرا میکردند پایین و دمهاشان را به سرعت میجنباندند و میرفتند ته حوض. این بود که از ماهیها لجم میگرفت. توی پلکان دو سه تا فحش بهشان دادم و حالا روی پشت بام بودم. همه جا آفتاب بود اما سوزی میآمد که نگو. و همسایهمان داشت کفترهایش را دان میداد. حوله را از روی بند برداشتم و ایستادم به تماشای کفترها. اینها دیگر ترسی از من نداشتند. سلامی به همسایهمان کردم که تازگی دخترش را شوهر داده بود و خودش تک و تنها توی خانه زندگی میکرد. یکی از کفترها دور قوزک پاهایش هم پرداشت. چرخی و یک میزان. و آنقدر قشنگ راه میرفت و بقو بقو میکرد که نگو.
سید جلالالدین سادات آل احمد (۱۱ آذر ۱۳۰۲ – ۱۸ شهریور ۱۳۴۸) روشنفکر سوسیالیست، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی بود. وی همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بهسزایی گذاشت.
داستان مرجع:
جشن فرخنده
نویسنده: جلال آلاحمد
ژانر: داستان کوتاه
راوی: فریبا متخصص، علی عمرانی
#کتاب_گویا_صوتی
#جلال_آلاحمد
#فریبا_متخصص_علی_عمرانی
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است.
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند