به منظور آگاهی از افزوده شدن کتابهای جدید، به کانال ما بپیوندید:
https://bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی داستانهای کوتاه توبیاس ولف
توبیاس وولف نویسنده آمریکایی است. او استاد مسلم خاطرهنویسی و داستان کوتاه است.
توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشینگتن بزرگ شد. او مدتی در پالو آلتو، کالیفرنیا در کالیفرنیا به تدریس برنامههای داستاننویسی و ادبیات پرداخت.
وولف به خاطر مجموعههای داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینیمالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست.
او سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستانهای کوتاه، رمانها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفتهاست.
وولف در مجامع ادبی، همانقدر که به عنوان یک نویسنده مورد احترام است، به عنوان یک استاد ادبیات هم مورد تقدیر و تکریم است. او پس از بنا نهادن انجمن ادبی در دانشگاه استانفورد در خلق آثار ادبی در آن انجمن همت گمارد.
او به مدت هفده سال سرپرستی خلق آثار ادبی در دانشگاه سیراکوز را به عهده گرفت. سال ۱۹۹۷ وولف باز به استانفورد بازگشت.
وولف چند سال از دوره جوانی خود را به عنوان سرباز در جنگ ویتنام گذارند.
این مجموعه هشت داستان کوتاه از توبیاس وُلف، نویسنده ی معاصر آمریکایی، است. خط اصلی قصه ی هرکدام شان جذاب است:
قصه ی اول ( بر مزار به خون خفتگان آمریکای شمالی) : خانم مِری در دانشگاه درس می دهد. درونگرا و جزئی گرا و اهل لطیفه گویی است. گوش هایش کم شنواست و سمعک می زند. گویا دانشگاه، به دلایل مشکلات مالی، تعطیل می شود. او در دانشگاه دیگری مشغول می شود... مدتی بعد از دانشگاهی در نیویورک به تدریس دعوت می شود، اما وقتی برای مصاحبه به آنجا می رود اتفاق دیگری انتظارش را می کشد...
قصه ی دوم (ستون درگذشتگان): مردی که مسئول آگهی های ترحیم روزنامه است، به خاطر سهل انگاری در چاپ آگهی ترحیمی که صاحبش زنده است، از کار اخراج می شود. او با آقای گیوِنز -که به روزنامه آمده تا به چاپ آگهی فوتش اعتراض کند- در بیرون از روزنامه دیدار می کند اما یک چیز مشکوک است...
قصه ی سوم (شب مورد نظر): خانم فرانسیس نزد برادرش فرانک می آید تا به خاطر افسردگی پس از شکست عشقی، دلداری اش بدهد، اما فرانک برای فرانسیس خاطره ای از شبی سرد را تعریف می کند که برای مردی سوزنبان و پسرش اتفاق افتاد: پسر به سبب سهل انگاری به زیر پلی رفته است که قطار از روی آن عبور می کند. قطار در حال نزدیک شدن است و مرد باید زودتر اهرم بسته شدن پل را بکشد، اما اگر این کار را بکند، پسرش آن پایین در لای چرخ دنده ها کشته می شود... مرد میان نجات مسافران قطار و جان پسرش (میان عشق و وظیفه) در چالشی بزرگ گرفتار شده است.
قصه ی چهارم (منتظر خدمت): جولیان، خواهر آقای بیل، نزد گروهبان مورس به پادگان می رود تا از برادر گمشده اش خبری بگیرد. او چارلی، پسر کوچک بیل را همراه خود آورده است. آنها در کافه درباره ی بیل و شرایط سخت جولیان و نگهداری چارلی حرف می زنند... جولیان خداحافظی می کند تا برود، اما بیرون باران شدیدی می بارد...
قصه ی پنجم (یک گلوله در مغز): اَندِلز، منتقدی معروف و بی رحم در نقد کردن است. روزی در صف طولانی یک بانک، در حالی که کلافه است، ایستاده و مدام غُر می زند... دزدها وارد بانک می شوند... اندلز به خاطر همین غرزدن ها- که ویژگی شخصیتش است- اعصاب یکی از دزدان را به هم می ریزد... دزد یک گلوله به سر اندلز شلیک می کند... وقتی گلوله وارد سر او می شود و با جداره ی مغزش برخورد می کند، زمان از حرکت می ایستد... حالا اندلز وقت دارد فکر کند چرا خیلی از خاطرات زندگی را به یاد نمی آورد.
قصه ی ششم (برف): شب کریسمس است و پسر با پدرش در حال رفتن به خانه، در اتومبیلشان، در برف سنگین گیر افتاده اند... پسر مدام سؤال می کند و پدر با سرخوشی جواب می دهد... بارش مداوم، اما آهسته ی برف، موجب می شود آنها به این فکر کنند چرا مادر پسر و همسر مرد، آنها را ترک کرده است.
قصه ی هفتم (بگو آره): مرد و زنی که سال هاست با هم زندگی می کنند، روزی در میان ظرف شستن مشترک شان، گفت و گو می کنند... زن از مرد می پرسد: من اگر سیاه پوست بودم، با من ازدواج می کردی؟! مرد طفره می رود... در میان سکوت ها و پاسخ های تب دار، تفاوت ها و شباهت های آنان رخ می نماید... مرد می گوید: نه! و این پاسخ، آغاز چالشی ست برای آنها.
قصه ی هشتم (گداها همیشه با ما هستند): راسِل صاحب یک ماشین پورشه است. در تعمیرگاه با مردی آشنا می شود که برای حدس زدن نام خواننده ای که از رادیو در حال خواندن است، با او سر ماشین هایش شرط می بندند... راسل برنده می شود... مرد ماشینش را برای راسل می آورد، اما این پایان ماجرا نیست.
داستانهای مرجع
In the Garden of the North American Martyrs
Mortals
The Night in Question
Awaiting Orders
Bullet in the Brain
Powder
Say Yes
The Poor Are Always With Us
Author: Tobias Wolff
Genre: Short story
راوی: بهروز رضوی
#کتاب_گویا_صوتی
#بهروز_رضوی
#توبیاس_ولف
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است
00:00:00 بر مزار به خون خفتگان آمریکای شمالی
00:14:20 ستون درگذشتگان
00:29:08 شب مورد نظر
00:43:54 منتظر خدمت
00:58:07 یک گلوله در مغز
01:11:14 برف
01:23:43 بگو آره
01:36:25 گداها همیشه با ما هستند
https://bit.ly/32WNB6G
کتاب صوتی داستانهای کوتاه توبیاس ولف
توبیاس وولف نویسنده آمریکایی است. او استاد مسلم خاطرهنویسی و داستان کوتاه است.
توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشینگتن بزرگ شد. او مدتی در پالو آلتو، کالیفرنیا در کالیفرنیا به تدریس برنامههای داستاننویسی و ادبیات پرداخت.
وولف به خاطر مجموعههای داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینیمالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست.
او سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستانهای کوتاه، رمانها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفتهاست.
وولف در مجامع ادبی، همانقدر که به عنوان یک نویسنده مورد احترام است، به عنوان یک استاد ادبیات هم مورد تقدیر و تکریم است. او پس از بنا نهادن انجمن ادبی در دانشگاه استانفورد در خلق آثار ادبی در آن انجمن همت گمارد.
او به مدت هفده سال سرپرستی خلق آثار ادبی در دانشگاه سیراکوز را به عهده گرفت. سال ۱۹۹۷ وولف باز به استانفورد بازگشت.
وولف چند سال از دوره جوانی خود را به عنوان سرباز در جنگ ویتنام گذارند.
این مجموعه هشت داستان کوتاه از توبیاس وُلف، نویسنده ی معاصر آمریکایی، است. خط اصلی قصه ی هرکدام شان جذاب است:
قصه ی اول ( بر مزار به خون خفتگان آمریکای شمالی) : خانم مِری در دانشگاه درس می دهد. درونگرا و جزئی گرا و اهل لطیفه گویی است. گوش هایش کم شنواست و سمعک می زند. گویا دانشگاه، به دلایل مشکلات مالی، تعطیل می شود. او در دانشگاه دیگری مشغول می شود... مدتی بعد از دانشگاهی در نیویورک به تدریس دعوت می شود، اما وقتی برای مصاحبه به آنجا می رود اتفاق دیگری انتظارش را می کشد...
قصه ی دوم (ستون درگذشتگان): مردی که مسئول آگهی های ترحیم روزنامه است، به خاطر سهل انگاری در چاپ آگهی ترحیمی که صاحبش زنده است، از کار اخراج می شود. او با آقای گیوِنز -که به روزنامه آمده تا به چاپ آگهی فوتش اعتراض کند- در بیرون از روزنامه دیدار می کند اما یک چیز مشکوک است...
قصه ی سوم (شب مورد نظر): خانم فرانسیس نزد برادرش فرانک می آید تا به خاطر افسردگی پس از شکست عشقی، دلداری اش بدهد، اما فرانک برای فرانسیس خاطره ای از شبی سرد را تعریف می کند که برای مردی سوزنبان و پسرش اتفاق افتاد: پسر به سبب سهل انگاری به زیر پلی رفته است که قطار از روی آن عبور می کند. قطار در حال نزدیک شدن است و مرد باید زودتر اهرم بسته شدن پل را بکشد، اما اگر این کار را بکند، پسرش آن پایین در لای چرخ دنده ها کشته می شود... مرد میان نجات مسافران قطار و جان پسرش (میان عشق و وظیفه) در چالشی بزرگ گرفتار شده است.
قصه ی چهارم (منتظر خدمت): جولیان، خواهر آقای بیل، نزد گروهبان مورس به پادگان می رود تا از برادر گمشده اش خبری بگیرد. او چارلی، پسر کوچک بیل را همراه خود آورده است. آنها در کافه درباره ی بیل و شرایط سخت جولیان و نگهداری چارلی حرف می زنند... جولیان خداحافظی می کند تا برود، اما بیرون باران شدیدی می بارد...
قصه ی پنجم (یک گلوله در مغز): اَندِلز، منتقدی معروف و بی رحم در نقد کردن است. روزی در صف طولانی یک بانک، در حالی که کلافه است، ایستاده و مدام غُر می زند... دزدها وارد بانک می شوند... اندلز به خاطر همین غرزدن ها- که ویژگی شخصیتش است- اعصاب یکی از دزدان را به هم می ریزد... دزد یک گلوله به سر اندلز شلیک می کند... وقتی گلوله وارد سر او می شود و با جداره ی مغزش برخورد می کند، زمان از حرکت می ایستد... حالا اندلز وقت دارد فکر کند چرا خیلی از خاطرات زندگی را به یاد نمی آورد.
قصه ی ششم (برف): شب کریسمس است و پسر با پدرش در حال رفتن به خانه، در اتومبیلشان، در برف سنگین گیر افتاده اند... پسر مدام سؤال می کند و پدر با سرخوشی جواب می دهد... بارش مداوم، اما آهسته ی برف، موجب می شود آنها به این فکر کنند چرا مادر پسر و همسر مرد، آنها را ترک کرده است.
قصه ی هفتم (بگو آره): مرد و زنی که سال هاست با هم زندگی می کنند، روزی در میان ظرف شستن مشترک شان، گفت و گو می کنند... زن از مرد می پرسد: من اگر سیاه پوست بودم، با من ازدواج می کردی؟! مرد طفره می رود... در میان سکوت ها و پاسخ های تب دار، تفاوت ها و شباهت های آنان رخ می نماید... مرد می گوید: نه! و این پاسخ، آغاز چالشی ست برای آنها.
قصه ی هشتم (گداها همیشه با ما هستند): راسِل صاحب یک ماشین پورشه است. در تعمیرگاه با مردی آشنا می شود که برای حدس زدن نام خواننده ای که از رادیو در حال خواندن است، با او سر ماشین هایش شرط می بندند... راسل برنده می شود... مرد ماشینش را برای راسل می آورد، اما این پایان ماجرا نیست.
داستانهای مرجع
In the Garden of the North American Martyrs
Mortals
The Night in Question
Awaiting Orders
Bullet in the Brain
Powder
Say Yes
The Poor Are Always With Us
Author: Tobias Wolff
Genre: Short story
راوی: بهروز رضوی
#کتاب_گویا_صوتی
#بهروز_رضوی
#توبیاس_ولف
لازم به ذکر است که این کتاب گویا، اقتباسی بوده و بصورت خلاصه شده بمنظور پخش رادیویی، بازنویسی شده است
00:00:00 بر مزار به خون خفتگان آمریکای شمالی
00:14:20 ستون درگذشتگان
00:29:08 شب مورد نظر
00:43:54 منتظر خدمت
00:58:07 یک گلوله در مغز
01:11:14 برف
01:23:43 بگو آره
01:36:25 گداها همیشه با ما هستند
- دسته بندی
- کتاب صوتی
- برچسب
- کتاب صوتی, audio book, audiobook
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند