Write For Us

Nazeri - Tamanaye Vesalتا کی به تمـنای وصـال تو یگانه

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
266 نمایش
Published
ناظری -تا کی به تمـنای وصـال تو یگانه

تا کی به تمـنای وصـال تو یگانه
اشکم شود از هر موژه چون سیل روانه
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه بهخانه
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
مقصود من از کعبه و بت خانه توی تو
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه
هر در که زدم صاحب ان خانه تویی توهر جا که روم پرتوی کاشانه تویی تو
هر کس به زبانی سخن حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

------------------------
شیخ بهائی (مخمس) - تاکی به تمنای وصال تو یگانه

تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود،از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجدیعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم،صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم،پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید
تا غنچه‌ی بشکفته‌ی این باغ که بوید
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید
بلبل بهغزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است، زخیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه


.
دسته بندی
موسیقی سنتی
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند