Write For Us

فالگیر - شعری از نادر نادرپور

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
2 نمایش
Published
كندوی آفتاب به پهلو فتاده بود
زنبورهای نور ز گردش گريخته

در پشت سبزه‌های لگدكوب آسمان
گلبرگ های سرخ شفق، تازه ريخته

كف‌بين پير باد در آمد ز راه دور
پيچيده شال زرد خزان را به گردنش

آن روز، ميهمان درختان كوچه بود
تا بشنوند راز خود از گلستان روشنش

در هر قدم كه رفت، درختي سلام گفت
هر شاخه، دست خويش به سويش دراز كرد

او دست های يك يك شان را كنار زد
چون كوليان، نوای غريبانه ساز كرد

آنقدر خواند و خواند كه زاغان شامگاه
شب را ز لابلای درختان صدا زدند

از بيم آن صدا، به زمين ريخت برگ‌ها
گويي هزار چلچله را در هوا زدند

شب همچو آبي از سر اين برگ‌ها گذشت
هر برگ، همچو پنجه دستي بريده بود

هرچند نقشي از كف اين دست‌ها نخواند
كف‌بين باد، طالع هر برگ ديده بود! ===================================
روش‌های حمایت از برنامه بنا به درخواست مخاطبان:
1- Super Thanks
به صورت مستقیم از طریق یوتیوب
آموزش:
https://youtu.be/R8TwsinAfzQ?t=40
---------------------------------
2- درگاه پرداخت زرین‌پال برای داخل ایران
https://zarinp.al/barzin
به نام مسعود امجدیان
---------------------------------
3- پرداخت با ارز دیجیتال تتر
آدرس ولت TRC20:
TFfmiGFwFf5cqvooN9GwUb2aJm6Ny6gF5S
دسته بندی
آموزش
برچسب
#رشید_کاکاوند #رشیدکاکاوند #شعر #غزل #ادبیات #ادبی, نادر نادرپور, نادرپور
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند