موسیقی ما- نسل در نسلِ خانوادهشان پزشک بودند و لابد فرهنگِ این سرزمین با تمامِ بدبیاریهایش، شانس آورده است که پسرِ جوانِ خاندانِ بزرگِ سینایی، روزگاری تصمیم گرفت تا برخلافِ سنتِ خانوادگیشان، «هنر» را به عنوانِ حرفهی خویش برگزیند و بشود کارگردان، موسیقیدان و البته شاعر.
«خسرو سینایی» را بیشتر به عنوان کارگردانِ تعدادی از فیلمهای تحسینشدهی سینمای ایران میشناسیم و البته تعدادِ زیادی مستند؛ اما کسی که آشنایی نزدیکتری با او داشته باشد، میداند که او سالها قبل از ورودش به سینما، نوازندگی آکاردئون میکرد و تحصیلاتِ آکادمیکِ موسیقی داشت؛ اگرچه از آن نسلی است که عطشی برای دیدهشدن به هر قیمتی نداشت و به همین خاطر نخواست تا کنسرتهای متفاوت برگزار کند و آلبوم بدهد پشتِ آلبوم. موسیقی را برای خلوتِ خویش خواست و برای آنکه موسیقی آثارش را خودش بسازد که «مولف» بودن در خونهایش جریان داشت.
یکبار از او پرسیده شد: «آقای سینایی، شما خودتان را یک فیلمساز میدانید؟ شاعر یا موسیقی دان؟» و او خود در پاسخدادن به این سوال حیران بود: «خودم هم نمیدانم. یعنی در این مساله حیران هستم. من ناخواسته کارم با شعر شروع شد و بعد به موسیقی پرداختم. به اروپا رفتم و در آن جا معماری خواندم و همچنین چندسال آهنگ سازی خواندم. در امتحان ورودی آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی وین شرکت کردم و خوشبختانه قبول شدم و آن دوره چهار ساله را گذراندم و شدم سینماگر. برگشتم به ایران و به خودم گفت که تو از این پس دیگر سینماگر هستی. اما در آکاردئون هم به جاهای خوبی رسیده بودم و کنسرتهایی هم گذاشتم.»
علاقهمندی او به سازِ آکاردئون آن هم در آن خانوادهی سراسرِ علمی، خودش داستانی دراماتیک دارد؛ هر چه بود، او به کمکِ برادر بزرگتر، توانست آکاردئونی خریداری کند و پیشِ استاد تعلیم ببیند و بعدتر حتی با تعدادی از دوستانش، ارکستری تشکیل دهند با نام «ارکستر جوانان» و اجراهایی داشته باشد و پایش به تلویزیون «ثابت پاسال» هم کشیده شود.
«خسرو سینایی» آنزمانها نقاشی هم میخواند. خودش تعریف میکند که آشناییاش با «ژازه تباتبایی» و «ناصر اویسی» که از هنرمندان مدرنیستِ آن زمان بودند، تاثیرِ بسیاری بر زندگیاش گذاشت. او دوستیای عمیق با «ژازه» برقرار کرد و برقرار کرد که تا آخرین روزهای حیاتِ «ژازه» ادامه داشت؛ اما دورانِ متوسطه که تمام میشود، به سیاقِ دیگر آدمهای همطبقهی خود به خارج از کشور میرود تا تحصیلاتش را ادامه دهد. کارگردانِ پیشکسوتِ آنموقع جوان، «اتریش» را انتخاب میکند که بسیاری دیگر از دوستانش هم آنجا بودهاند.
در اتریش او معماری میخواند؛ اما تقدیر چیزِ عجیبی است و چه بخواهیم و چه نه، تاثیرگذار در زندگیِ آدمها؛ او بیخبر از همهجا به شکلِ اتفاقی در خانهای اقامت میکند که متعلق به یک استاد آکادمی موسیقی وین بوده که در زمانِ جنگ کشته میشود. در آن خانه یک پیانوی رویال بوده و یک کتابخانه پر از نت. صاحبِ خانهی او زنی مهربان است با دو پسر که هیچکدامشان راه پدر را نرفتهاند. بیوهی آقای نوازنده، وقتی آکاردئونِ مستاجر خود را میبیند، خوشحال میشود که دوباره صدای موسیقی در خانهاش میپیچد و سینایی جوان را به رئیس سمینار آکاردئون کنسرواتوار وین معرفی میکند؛ «سینایی» خودش دربارهی آن دیدار گفته است: «وقتی پیش آن استاد رفتم، به او گفتم که من در نواختن آکاردئون استادم و در تلویزیون ایران برنامه اجرا کردم، فقط آمدهام که برخی از اشکالاتم را برطرف کنید. وقتی دو آهنگ نواختم، استاد گفت که دختری همسنوسال من دارد و اگر دوست دارم او هم بنوازد و من گوش کنم. هنگامی که این دختر شروع به نواختن کرد، متوجه شدم بدجوری قافیه را باختهام. او دو بار برنده جایزه اول اروپا شده و یک بار جایزه دوم جهانی را دریافت کرده بود.»
«خسرو سینایی» را بیشتر به عنوان کارگردانِ تعدادی از فیلمهای تحسینشدهی سینمای ایران میشناسیم و البته تعدادِ زیادی مستند؛ اما کسی که آشنایی نزدیکتری با او داشته باشد، میداند که او سالها قبل از ورودش به سینما، نوازندگی آکاردئون میکرد و تحصیلاتِ آکادمیکِ موسیقی داشت؛ اگرچه از آن نسلی است که عطشی برای دیدهشدن به هر قیمتی نداشت و به همین خاطر نخواست تا کنسرتهای متفاوت برگزار کند و آلبوم بدهد پشتِ آلبوم. موسیقی را برای خلوتِ خویش خواست و برای آنکه موسیقی آثارش را خودش بسازد که «مولف» بودن در خونهایش جریان داشت.
یکبار از او پرسیده شد: «آقای سینایی، شما خودتان را یک فیلمساز میدانید؟ شاعر یا موسیقی دان؟» و او خود در پاسخدادن به این سوال حیران بود: «خودم هم نمیدانم. یعنی در این مساله حیران هستم. من ناخواسته کارم با شعر شروع شد و بعد به موسیقی پرداختم. به اروپا رفتم و در آن جا معماری خواندم و همچنین چندسال آهنگ سازی خواندم. در امتحان ورودی آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی وین شرکت کردم و خوشبختانه قبول شدم و آن دوره چهار ساله را گذراندم و شدم سینماگر. برگشتم به ایران و به خودم گفت که تو از این پس دیگر سینماگر هستی. اما در آکاردئون هم به جاهای خوبی رسیده بودم و کنسرتهایی هم گذاشتم.»
علاقهمندی او به سازِ آکاردئون آن هم در آن خانوادهی سراسرِ علمی، خودش داستانی دراماتیک دارد؛ هر چه بود، او به کمکِ برادر بزرگتر، توانست آکاردئونی خریداری کند و پیشِ استاد تعلیم ببیند و بعدتر حتی با تعدادی از دوستانش، ارکستری تشکیل دهند با نام «ارکستر جوانان» و اجراهایی داشته باشد و پایش به تلویزیون «ثابت پاسال» هم کشیده شود.
«خسرو سینایی» آنزمانها نقاشی هم میخواند. خودش تعریف میکند که آشناییاش با «ژازه تباتبایی» و «ناصر اویسی» که از هنرمندان مدرنیستِ آن زمان بودند، تاثیرِ بسیاری بر زندگیاش گذاشت. او دوستیای عمیق با «ژازه» برقرار کرد و برقرار کرد که تا آخرین روزهای حیاتِ «ژازه» ادامه داشت؛ اما دورانِ متوسطه که تمام میشود، به سیاقِ دیگر آدمهای همطبقهی خود به خارج از کشور میرود تا تحصیلاتش را ادامه دهد. کارگردانِ پیشکسوتِ آنموقع جوان، «اتریش» را انتخاب میکند که بسیاری دیگر از دوستانش هم آنجا بودهاند.
در اتریش او معماری میخواند؛ اما تقدیر چیزِ عجیبی است و چه بخواهیم و چه نه، تاثیرگذار در زندگیِ آدمها؛ او بیخبر از همهجا به شکلِ اتفاقی در خانهای اقامت میکند که متعلق به یک استاد آکادمی موسیقی وین بوده که در زمانِ جنگ کشته میشود. در آن خانه یک پیانوی رویال بوده و یک کتابخانه پر از نت. صاحبِ خانهی او زنی مهربان است با دو پسر که هیچکدامشان راه پدر را نرفتهاند. بیوهی آقای نوازنده، وقتی آکاردئونِ مستاجر خود را میبیند، خوشحال میشود که دوباره صدای موسیقی در خانهاش میپیچد و سینایی جوان را به رئیس سمینار آکاردئون کنسرواتوار وین معرفی میکند؛ «سینایی» خودش دربارهی آن دیدار گفته است: «وقتی پیش آن استاد رفتم، به او گفتم که من در نواختن آکاردئون استادم و در تلویزیون ایران برنامه اجرا کردم، فقط آمدهام که برخی از اشکالاتم را برطرف کنید. وقتی دو آهنگ نواختم، استاد گفت که دختری همسنوسال من دارد و اگر دوست دارم او هم بنوازد و من گوش کنم. هنگامی که این دختر شروع به نواختن کرد، متوجه شدم بدجوری قافیه را باختهام. او دو بار برنده جایزه اول اروپا شده و یک بار جایزه دوم جهانی را دریافت کرده بود.»
- دسته بندی
- تلویزیون و سریال
- برچسب
- موسیقی ما, سایت موسیقی ما, گزارش موسیقی ما
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند