Write For Us

فقر چه اثری روی ناخودآگاه افراد می‌گذارد - ویژه دکتر شکوری

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
210 نمایش
Published
یک اثر دیگری که فقر روی مغز می‌گذارد این است که خودکنترلی را از بین می‌برد. مثلا سندهیل مولای‌ناتان می‌گوید در رفتار اقتصادی و اجتماعی فقرا یک الگوی تکرار شونده‌ای را می‌بینیم:

این افراد یک دفعه یک رفتار اقتصادی انفجاری و غلط از خود بروز می‌دهند. مثلا همان پس انداز اندک‌شان را در جایی صرف می‌کنند که خیلی غلط است و پولشان را از دست می دهند. سوالی که پیش می‌آیدد این است که چرا اینطوری می‌شود؟ سندهیل مولای‌ناتان استعاره جالبی را برای توضیح این موضوع به کار می‌برد. به طور استعاری می‌گوید در مغز ما یک عضله خود کنترلی وجود دارد (استعاری). ما دائم باید خودمان را کنترل کنیم که زیاد خرج نکنیم، تصمیم غلط نگیریم و و و و… . اما برای فقرا این عضله انقدر کار می‌کند، اینقدر آنها را کنترل می‌کند که حتی نکند در خرید خواروبار و مایحتاج معمول زندگی تصمیم غلط نگیرند، که عضله خودکنترلی مغزشان خسته می‌شود و از جایی به بعد مغز عملاً خسته می‌شود و دیگر کنترل نمی‌کند و برای همین تصمیم‌های انفجاری می‌گیرد.

یک عامل دیگر که بر فقر اثرگذار است، مفهومی به نام گشودگی است. این مفهوم به این معناست که آدمها در زندگی خود برای اینکه به یک جایگاه خوب برسند، باید خطا کنند و در عین حال فرصت داشته باشند خطای خود را اصلاح کنند و باز خطا و باز اصلاح … تا به آن جایگاه مورد نظر برسند، خود من هم در فرایند زندگیم اشتباهات زیادی کردم، به عنوان مثال انتخاب رشته دانشگاه من یک اشتباه بود و رشته‌ام را دوست نداشتم، اما جهان و طبقه اقتصادی خانواده‌ام که متوسط بوده این امکان را به من داد که تصحیحش کنم. سندهیل مولای‌ناتان می‌گوید فقرا امکان تصحیح اشتباهات خود را ندارند؛ یعنی گشودگی در زندگی‌شان خیلی اندک است. مثلا اگر یک فقیر رشته تحصیلی اشتباهی را انتخاب کند، با توجه به اینکه ۸۵ درصد دانشگاه‌های ایران پولی و دارای شهریه است و باید کار کند تا امکان تحصیل را داشته باشد، اگر بفهمد رشته اشتباهی انتخاب کرده دیگر امکان این را ندارد که دوباره بخواهد این مسیر را طی کند! چون احتمالا از نظر اقتصادی امکانش را نخواهد داشت. اگر همه آدمها با تصحیح اشتباهات خود می‌توانند به آدم بهتری تبدیل شوند، برای میلیون‌ها نفر این امکان وجود ندارد و یک اشتباه می‌تواند به معنای پایان کارشان باشد.

نکته دیگر اینکه، زندگی بعضی از افراد حتی با کوچکترین اتفاقات، نوسان می‌کند، مثلا وقتی به یک عروسی دعوت می‌شوند که باید کادویی بدهند، همین رویداد ساده ممکن است تا یک سال زندگی این خانواده را تحت تاثیر قرار دهد و یا اگر خدایی ناکرده بیماری برای یکی از اعضای خانواده رخ دهد، پس‌لرزه‌های مالی بیماری تا سال‌ها با خانواده هست و ما در جهانی زندگی می‌کنیم که پر از چنین اتفاقات غیرقابل کنترل است. اینکه زندگی و جهان چقدر برای شما فراخی و گشودگی دارد، و اینکه چقدر ما توان مالی داریم که اثر قوهای سیاه (اتفاقات پیش بینی ناشده) را، مستهلک کنیم خیلی عامل مهمی در موفقیت ماست که میلیون‌ها نفر حتی توان جبران آن را ندارند.

یک اثر دیگر فقر متاسفانه، «درماندگی آموخته شده» است. من در پژوهش پایان‌نامه دکتری از بچه‌های فقیر و محروم، و از بچه‌های طبقات متوسط به بالا یک سوال مشترک پرسیدم. پرسیدم: «اگر شما ردر مدرسه یا جایی تنبیه فیزیکی شوید، واکنش‌تان چه خواهد بود؟» (مثلا معلمی شما را بزند).

با این سوال می‌خواستم بفهمم که در لایه‌های پنهان روان آنها چه خبر است. ۹۳ درصد از بچه‌های طبقه متوسط گفتند این غیرمنصفانه است و با آن برخورد می‌کنیم، به مدیر می‌گوییم، به خانواده اطلاع می‌دهیم. ولی در میان بچه‌های محروم فقط ۳۱ درصد از آنها فکر می‌کردند که اگر کتک بخورند غیرمنصفانه است و معتقد بودند که حتما ما کاری کردیم، یا ایرادی در من هست و من شایسته این تنبیه بودم.

کمی دقت کنید چه رخ داد؟! درماندگی آموخته شده، یعنی فقر در سیستم عامل ذهنی افراد نصب می‌شود. یعنی فقر به مرور تبدیل می‌شود به یک خودپنداری و خود را نالایق یافتن. مثلا چند وقت پیش در شبکه‌های اجتماعی تصویری از یک پاکبان شریف، بزرگوار و عزیزی منتشر شد که در اتوبوس با اینکه صندلی‌های ‌اتوبوس خالی بود، به خودش اجازه نمی‌داد روی صندلی‌ها بنشیند. این تاثیر فقر و اثر آن بر ذهن افراد است.

باز یکی از چیزهای دردناکی که در پژوهشم به آن برخوردم این بود که، بسیاری از بچه‌های محروم دچار انسداد خیال هستند. یعنی نمی‌توانند رویا بسازند. من از آنها می‌پرسیدم آرزوتون چیه؟ رویاتون چیه؟ و بعد می‌دیدم آنها حتی مواد لازم برای رویا پردازی را ندارند و آرزوهایشان به قدری ساده بود، که حتی بعد از مصاحبه‌ها در کوچه‌های آنجا گریه می‌کردم. مثلا آرزو‌ی یکی از آنها جوجه کباب بود. من ازش می‌پرسیدم تو رویات چیه؟ فکر کن یک غول چراغ جادو روبرویت ایستاده و هرچه بخواهی را برآورده می‌کند. و او می‌گفت من دوست دارم جوجه کباب بخورم. می‌خوام ببینم چیه؟

درباره این سری از برنامه های کانال کتاب باز
سری "ویژه دکتر شکوری" گزیده هایی از فصل های گذشته برنامه کتاب باز (فصل چهارم، پنجم و ششم) است که تنها شامل بخش انتهایی این برنامه یعنی صحبت های دکتر شکوری و سروش صحت میشود.
این سری از برنامه در بازه های زمانی بین پانزده تا بیست دقیقه تدوین شده است و به صورت روزانه تقدیم حضورتان خواهد شد.
.با امید به این که از محتوای این سری از برنامه های دکتر شکوری و صحبت های سروش صحت عزیز استفاده کافی را ببرید

.برای همراه بودن با ما کانال یوتیوب کتاب باز را سابسکرایب کنید
.همچنین برای به اشتراک گذاشتن کانال کتاب باز میتوانید از لینک زیر استفاده کنید
http://ytbrlink.me/KetabBaz

برای دسترسی به دیگر قسمت های این سری از برنامه های دکتر شکوری روی لینک زیر کلیک کنید
https://www.youtube.com/playlist?list=PLTLtkSp1HANtOwinlrWMENTnlmvDEeszy

#KetabBaz
#کتاب_باز
#دکتر_شکوری
#سروش_صحت
دسته بندی
اندیشه و حکمت
برچسب
برنامه کتاب باز, سروش صحت, کتاب باز برنامه
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند