داستان اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس ، دفتر دوم مثنوی ، قسمت ۵
سالک بگذشته از خیل خیال پیش عقل آمد بجسته از عقال
گفت ای دستور حل و عقد من نیست رایج بی تو هرگز نقد من
خرقهٔ تکلیف دین بر قد تست تا بحد نیستی سر حد تست
حضرت عطار ، مصیبت نامه ، المقالة الثامنة و الثلثون ، بخش ۳۸
ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهی پند مغرور خرس را
آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت زیر لب لاحول گویان باز رفت
گفت چون از جد و بندم وز جدال در دل او پیش میزاید خیال
پس ره پند و نصیحت بسته شد امر اعرض عنهم پیوسته شد
چون دوایت میفزاید درد پس قصه با طالب بگو بر خوان عبس
چونک اعمی طالب حق آمدست بهر فقر او را نشاید سینه خست
تو حریصی بر رشاد مهتران تا بیاموزند عام از سروران
احمدا دیدی که قومی از ملوک مستمع گشتند گشتی خوش که بوک
این رئیسان یار دین گردند خوش بر عرب اینها سرند و بر حبش
بگذرد این صیت از بصره و تبوک زانک الناس علی دین الملوک
زین سبب تو از ضریر مهتدی رو بگردانیدی و تنگ آمدی
کندرین فرصت کم افتد این مناخ تو ز یارانی و وقت تو فراخ
مزدحم میگردیم در وقت تنگ این نصیحت میکنم نه از خشم و جنگ
احمدا نزد خدا این یک ضریر بهتر از صد قیصرست و صد وزیر
یاد الناس معادن هین بیار معدنی باشد فزون از صد هزار
معدن لعل و عقیق مکتنس بهترست از صد هزاران کان مس
احمدا اینجا ندارد مال سود سینه باید پر ز عشق و درد و دود
اعمیی روشندل آمد در مبند پند او را ده که حق اوست پند
گر دو سه ابله ترا منکر شدند تلخ کی گردی چو هستی کان قند
گر دو سه ابله ترا تهمت نهد حق برای تو گواهی میدهد
گفت از اقرار عالم فارغم آنک حق باشد گواه او را چه غم
دفتردوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۴۴
Contact us: [email protected]
Website: www.hastiyeoryan.com
Facebook: https://www.facebook.com/Hastiye-Oryan-416941478440228/
https://www.facebook.com/hastiye.oryan
Sound Cloud: https://soundcloud.com/hastiye-oryan
Telegram: https://t.me/hastiyeoryan
& https://t.me/hastiye_oryan
Instagram: https://www.instagram.com/hastiyeoryan
سالک بگذشته از خیل خیال پیش عقل آمد بجسته از عقال
گفت ای دستور حل و عقد من نیست رایج بی تو هرگز نقد من
خرقهٔ تکلیف دین بر قد تست تا بحد نیستی سر حد تست
حضرت عطار ، مصیبت نامه ، المقالة الثامنة و الثلثون ، بخش ۳۸
ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهی پند مغرور خرس را
آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت زیر لب لاحول گویان باز رفت
گفت چون از جد و بندم وز جدال در دل او پیش میزاید خیال
پس ره پند و نصیحت بسته شد امر اعرض عنهم پیوسته شد
چون دوایت میفزاید درد پس قصه با طالب بگو بر خوان عبس
چونک اعمی طالب حق آمدست بهر فقر او را نشاید سینه خست
تو حریصی بر رشاد مهتران تا بیاموزند عام از سروران
احمدا دیدی که قومی از ملوک مستمع گشتند گشتی خوش که بوک
این رئیسان یار دین گردند خوش بر عرب اینها سرند و بر حبش
بگذرد این صیت از بصره و تبوک زانک الناس علی دین الملوک
زین سبب تو از ضریر مهتدی رو بگردانیدی و تنگ آمدی
کندرین فرصت کم افتد این مناخ تو ز یارانی و وقت تو فراخ
مزدحم میگردیم در وقت تنگ این نصیحت میکنم نه از خشم و جنگ
احمدا نزد خدا این یک ضریر بهتر از صد قیصرست و صد وزیر
یاد الناس معادن هین بیار معدنی باشد فزون از صد هزار
معدن لعل و عقیق مکتنس بهترست از صد هزاران کان مس
احمدا اینجا ندارد مال سود سینه باید پر ز عشق و درد و دود
اعمیی روشندل آمد در مبند پند او را ده که حق اوست پند
گر دو سه ابله ترا منکر شدند تلخ کی گردی چو هستی کان قند
گر دو سه ابله ترا تهمت نهد حق برای تو گواهی میدهد
گفت از اقرار عالم فارغم آنک حق باشد گواه او را چه غم
دفتردوم ، مثنوی معنوی ، قسمت ۴۴
Contact us: [email protected]
Website: www.hastiyeoryan.com
Facebook: https://www.facebook.com/Hastiye-Oryan-416941478440228/
https://www.facebook.com/hastiye.oryan
Sound Cloud: https://soundcloud.com/hastiye-oryan
Telegram: https://t.me/hastiyeoryan
& https://t.me/hastiye_oryan
Instagram: https://www.instagram.com/hastiyeoryan
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند