Write For Us

غم انگیزترین داستان شاهنامه...قتل بیرحمانه در شاهنامه - شاهنامه خوانی

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
2 نمایش
Published
شاهنامه فردوسی با آناهیتا الف - شاهنامه خوانی
اپیزود35 - قسمت سی و پنجم

درود بر شما
ازتون به خاطر نظرات پر مهرتون سپاسگزارم

لایک و سابسکراب فراموش نشه دوستان عزیز

سر تاجور ز آن تن پیلوار
به خنجر جدا کرد و برگشت کار
بیاگند مغزش به مشک و عبیر
فرستاد نزد جهان‌بخش پیر
چنین گفت کاینت سر آن نیاز
که تاج نیاگان بدو گشت باز
کنون خواه تاجش ده و خواه تخت
شد آن شاخ گستر نیازی درخت
برفتند باز آن دو بیداد شوم
یکی سوی چین و یکی سوی روم
فریدون نهاده دو دیده به راه
سپاه و کلاه آرزومند شاه
چو هنگام برگشتن شاه بود
پدر زان سخن خود کی آگاه بود
همی شاه را تخت پیروزه ساخت
همی تاج را گوهر اندر نشاخت
پذیره شدن را بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
تبیره ببردند و پیل از درش
ببستند آذین همه کشورش
بدین اندرون بود شاه و سپاه
یکی گرد تیره برآمد ز راه
هیونی برون آمد از تیره گرد
نشسته برو سوگواری به درد
خروشی به زار و دلی سوگوار
یکی زر تابوتش اندر کنار
به تابوت زر اندرون پرنیان
نهاده سر ایرج اندر میان
ابا ناله و آه و با روی زرد
به پیش فریدون شد آن شوخ مرد
ز تابوت زر تخته برداشتند که گفتار او خیره پنداشتند
ز تابوت چون پرنیان برکشید سر ایرج آمد بریده پدید
بیافتاد ز اسپ آفریدون به خاک سپه سر به سر جامه کردند چاک
سیه شد رخان دیدگان شد سپید که دیدن دگرگونه بودش امید
چو خسرو بران‌گونه آمد ز راه چنین بازگشت از پذیره سپاه
دریده درفش و نگون کرده کوس رخ نامداران به رنگ آبنوس
تبیره سیه کرده و روی پیل پراکنده بر تازی اسپانش نیل
پیاده سپهبد پیاده سپاه
پر از خاک سر برگرفتند راه
خروشیدن پهلوانان به درد
کنان گوشت شاهان بران زادمرد
برین گونه گردد به ما بر سپهر
بخواهد ربودن چو بنمود چهر
مبر خود به مهر زمانه گمان
نه نیکو بود راستی در کمان
چو دشمنش گیری نمایدت مهر
و گر دوست خوانی نبینیش چهر
یکی پند گویم ترا من درست
دل از مهر گیتی ببایدت شست
سپه داغ دل شاه با هوی هوی سوی باغ ایرج نهادند روی
به روزی کجا بار شاهان بدی وزان پیشتر چشن گاه آن بدی
فریدون سر شاه پور جوان بیامد به بر بر گرفته نوان
بدان تخت شاهنشهی بنگرید سر شاه را نز در تاج دید
سر حوض شاهان و سرو سهی درخت گل اافشان و بید و بهی
تهی دید از آزادگان جشنگاه به کیوان برآورده گرد سیاه
همی سوخت باغ و همی خست روی
همی ریخت اشک و همی کند موی
میان را به زناز خونین ببست
فکند آتش اندر سرای نشست
گلستانش برکند و سروان بسوخت
به یکبارگی چشم شادی بدوخت
نهاده سر ایرج اندر کنار
سر خویش کرده سوی کردگار
همی گفت کای داور دادگر
بدین بی‌گنه کشته اندر نگر
به خنجر سرش خسته در پیش من
تنش خورده شیران آن انجمن
دل هر دو بیداد از آن سان بسوز
که هرگز نبینند جز تیره روز
به داغی جگرشان کنی آزده
که بخشایش آرد بریشان دده
همی خواهم ای روشن کردگار
که چندان زمان یابم از روزگار
که از تخم ایرج یکی نامور
بببینم برین کینه بسته کمر
چو دیدم چنین زان سپس شایدم
کجا خاک بالا بپیمایدم
برین‌گونه بگریست چندان بزار
همی تا گیا رستش اندر کنار


کتابی که من ازش میخونم ، نسخه ای از کتاب شاهنامه فردوسی به تصحیح آقای جلال خالقی مطلق است
از انتشارات Bibliotheca Persica
(The State of New York University Press)
در نیویورک 1366
موسیقی آغازین :
قطعه ای در مایه ی نواست که توسط هنرمند گرامی آقای علیرضا سلگی به صورت اختصاصی برای این مجموعه ساخته و نواخته شده.

the intro music is written and played by Mr. ALIREZA SOLGI
دسته بندی
تفریح و سرگرمی
برچسب
شاهنامه فردوسی, شاهنامه خوانی, حکیم سخن
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند